14 اسفند 1398
آرامگاه جان ! بین برج های بلند و ساختمان های سربه فلک کشیده ک انگار اگر بلند نباشند کلاس شهر به هم میخورد،میگذرم . مسیرم گذر از خیابان است،هر سمت خیابان،مجتع های تجاریست ک با رقابت با دیگر مجتمع هاست . ازسرخیابان، زرق و برق های مغازه ها و بازار خودنمایی… بیشتر »
نظر دهید »
14 اسفند 1398
جواد است و پسرِ رضا و رضا هم پسرِ امام کاظم . همه دستی در بخشندگی دارند . این بخشندگی ارثیست.همه ارث میبرند و ب توهم رسیده اقا زاده . جودت را بی شک از ضامن آهو شدن پدرت داری و پدرت هم ازبخشش پول ب نیازمند . چ سلسله عجیبیست این خاندان،عجب اعجاز میکنید… بیشتر »
13 اسفند 1398
وقتی دستت به قلم شود،ذهنت دیگر آرام نمیشود. همه چیز را خوب نگاه میکنی تا خوب دیده باشی و ب ذهنت بسپری. گاهی دراین بین، تکاپوهای ذهنت آرام میگیرد. ب ذهن ک میسپری باید درجایی مکتوب شود وگرنه همچنان میدود این اسب سرکش. دربندش میکنی تا هم ب کتابت بیاید وهم… بیشتر »
13 اسفند 1398
یامهدی بیا و سرجایت بمان تاهمه آرام بگیرند . بیا ب جان اشکهای مادرت … *بیا بخاطر اشکهای مظلومان…صدایشان رامیشنوی آقا… آنروز فلسطین،دیروز عراق،امروز هم مردم مسلمان هند*… آقا بیا و تکه های پازل ریخته بهم جهان را،قشنگ سرجایشان بگذار… بیشتر »
10 اسفند 1398
فاصله زیادی نبود از خونه ما تا سر ایستگاه . اما ازایستگاه تا خیابون آقا رضایی ک میرسیدم تازه راه رفتن شروع میشد ! مسیر آقا رضایی یاهمون حصارک بالا.اولای مسیر همین تصویریه ک میبینید . واسه من ک میخواستم هرروز ایم مسیر رو برم و بیام سخت بود . روز اول وقتی… بیشتر »
10 اسفند 1398
وقتی کلمات هم بازیشان میگیرد ! مثلا کلمه ای را نمیخوای ب طرفت بگی،ولی میگی! اوضاع رو داغون میکنی ! یا وقتی که از کسی دلخوری حتی متنی ک برات میفرسته تلاشت رو میکنی یه چیز ازش بیرون بکشی واتفاقا هم ازش ظاهرمیشه ازش؛ولی بعدا میبینی مثه سراب دروغ بوده!وچشات… بیشتر »
09 اسفند 1398
ازدست دادن روبوسی کردن دست زدن ب وسایل عمومی بپرهیزید.اینهمه اخطار برای یه ویروس نادیده و البته زیاد شنیده شده ! قبول دارم ک راه انتقالش سریعه ولی اینم ی ویروسه عین همه ویروسها،ولی علت اینهمه ترس و واهمه رو نمیدونم! اما ی ویروس هست ک بهش میگن خودتو ب… بیشتر »
09 اسفند 1398
خدایا خودت میبینی و بیخود نیست ک مفرِّق بین نور و دیجور شناخته شده ای! همین بینابودنت هم هست ک مفرِّقت کرده! چون چشم را همه دارند و اتفاقا هم میبینند،اما نمیبینند! کسی ک از بینا بودنت چیزی دستگیرش نشود،چیزی گیر دستش ک نور ونا نور را ببیند،نمیبیند! امان… بیشتر »
08 اسفند 1398
08 اسفند 1398
بازیگران دروغ میگویند همیشه اون نقشی ک اجرا میکنن دروغه!چون با خود واقعیشون یکی نیست.چون بازیگرن و کارشون اینه ! حال آدم بهم میخوره انقدر توی فیلمها غرق میشن ک گاهی اوقات باید بهشون گفت فیلم تموم شده بیا بیرون از رل ! بیا و خودواقعیت رو نشون بده.اما ی… بیشتر »
08 اسفند 1398
همین تن سالم همین بی پولی ولی ب اندازه نیازت خودش خوشیست.چون خیلیها همین خوشی ک تو ب دنبالش هستی،زیر دلشان زده . شاید باورت نشود آنهاهم حسرت روزگار تو را میخورند . این به اندازه داشتنت، یعنی تو همین اندازه ظرفیت داری .از کجا میدانی ک بیشتر پول داشتنت… بیشتر »
07 اسفند 1398
لیلا لیلا هم که عمرش ب دنیا نبود انگار جای خالی مادر و پدر رو حس میکرد.و میدونست ک کسی ک بهش آب و غذا میده ؛دیگه نیست ،اونم طاقت نیاورد و یک سال بعد از فوت پدر و مادرش،فوت کرد. و همون تصویری ک از بچگی هاش توی ذهنمون مونده بود،قاب شد کنار عکس پدر و… بیشتر »
07 اسفند 1398
لیلا و لیلا بعدازچندین سال به هوش اومد اما کسی رو نمیشناخت و حرفی نمیزد.باور اینکه اینهمون لیلای شاداب و بازیگوش بود؛برامون سخت بود. دیگه ما رو نمیشناخت و سکوتی ک با بودن در کنارش ازش بهره میبردیم. عمه زیاد طاقت نیاورد و همراه با شوهرش هردو فوت شدن. و… بیشتر »
07 اسفند 1398
لیلا اونقدر مشغول بازی میشدیم که ساعت و وقت، یادمون میرفت.اونقدرمهربون بود که بچه های کوچه هم مجذوبش میشدن. همین اخلاقش بود ک ما رو هم خونه اونا میکشوند. خلاصه لیلا با یه دیوانگی یه آدم که قصد دزدی از کیف لیلا روداشت و وقتی لیلا متوجه اونطرف شد وکیفش… بیشتر »
07 اسفند 1398
لیلا لیلا تقریبا همسن و سال خودم بودولی ی چند سالی ازمن بزرگتر بود . من از همه رونده های فامیل کوچیکتر بودم برای همین وقتی لیلا میومد خونه آقا بزرگم ،به محض اینکه مامانش و خانوادش وارد حیاط میشدن،لیلا بدو به خونه ما میومد. یعنی فقط دم دردیده میشد و… بیشتر »
07 اسفند 1398
زندگی ما ادمها مثه زندگی میوه ها روی درخته ! میوه وقتی به شاخه درخت وصله پرثمر میشه و به چشم میاد . ووقتی دیده شد چیده میشه توسط صاحب باغ . انسانها هم تاوقتی تو دنیاهستن بایدخوب عمل بیان و تودنیا دیده بشن وقتی خوب دیده شدن چیده میشن ! یکی میشه شهید… بیشتر »
06 اسفند 1398
کرونا همه دهان و بینیها را محو کرد ! هنوز خبرهای کرونا مثه خودش همه گیر نشده بود ک صبح ک حوزه رفتم (*چن روز پیش*)،*آدمها دماغ و دهن نداشتن یا بهتر بگم محو شده بودن*! هرطرف رو نگاه میکردم حتی بچه مهد کودکی هم ماسک زده بود . خلاصه کرونا کاری کرده همه براش… بیشتر »
06 اسفند 1398
چطور یک بیماری کل دنیارو باهم درگیر کرده و همه دچار دردی شدن ک نکنه سراغشون بیاد ،وهمه دنبال راه علاجن! اما خیلی وقته همه دچار دردی شدیم ک اون هم قابل دیدن نیست چون راه درمانش رو با بی خیالی پیداکردیم ؛اما این هم یک درد همگانیه و همه هم فراموش کردیم.… بیشتر »
06 اسفند 1398
دلم ب مستحبی خوش است که جوابش واجب است.یاد متنی افتادم ک توی دفتر مدیرمون دیدم این رو . خیلی حس خوبی داشت و به اتاقش میمومد ! نه خیلی پراز زرق و برق بود نه خیلی ساده ! اما همش باعث میشد برم تو اتاقش و نوشته رو بخونم و از اتاق مدیر حوزه باخلاقیتمون، لذت… بیشتر »
06 اسفند 1398
بجای اینکه کرونا قزنطینه شه ،ما قزنطینه شدیم توخونه! ی کم ادمیت هم خوبه والا ،مردم رو داری ب کشتن میدی و دم عیدی همه رو خونه نشین کردی هیچ،باعث شدی چیزایی هم ک نمیخریدیم به سبد خریدامون اضافه شه اونم تو اوج گرونی! کی ازت راحت میشیم ب جون همه ریختی اخه… بیشتر »
06 اسفند 1398
ابتدایی که بودیم چون درموردحجاب برامون گفته بودن ،بالاترین مقام قضاییمون معلم مون بود!! بهمین خاطر وقتی دوستامون بالباس نامناسب یا بدون روسری بیرون میومدن میگفتیم ب معلم میگیم !! اما الان معلمها ومدارس از اون مقام قضایی پایین اومدن ! بدتراینکه فیلمهای… بیشتر »
05 اسفند 1398
کرونا همه دهان و بینیها را محو کرد ! هنوز خبرهای کرونا مثه خودش همه گیر نشده بود ک صبح که حوزه رفتم (چندروز پیش)،آدمها دماغ و دهن نداشتن یا بهتر بگم محو شده بودن! هرطرف رو نگاه میکردم حتی بچه مهد کودکی هم ماسک زده بود . خلاصه کرونا کاری کرده همه براش… بیشتر »
01 اسفند 1398
سرقولت بمان فوج فوج گروه مانند پروانه های سرگردان،از سر خیابان ب ته خیابان میروند فقط به امید وعده های انتخاباتی. بادیدن کاندید مورد نظر سراز پا نمیشناسند و او را بر روی دستانشان بالا میبرند و ….اما میگویم تو که اینهمه وقت مردم را گرفتی و مردم ب… بیشتر »
01 اسفند 1398
ازبین اینهمه شعارهای انتخابی طنزش اینست ک همه زیر آب هم را میرنند! مثلا عیبهاو کارهای نشد نماینده گذشته را جار میزنند، و میگویند ما درستش میکنیم! اما مشکل از بهارستان است فکر کنم!چون همه به آنجا ک میروند خروجی اش زیادتر شدن مشکلات و عیبهاست! نماینده… بیشتر »