27 فروردین 1399
الهی پیر شی ولی پیر نوبتی نشی بیشتر »
نظر دهید »
27 فروردین 1399
باتوییتا با حاج قاسم در مسیر دمشق بودیم که… بیشتر »
27 فروردین 1399
امام زمان عج جهان پیوسته تا کی بر مدار ظلم می گردد مگر در هم بریزد رادمردی این توالی را فاضل نظری بیشتر »
26 فروردین 1399
شیخ رجعبلی خیاط اگر خدا را بخواهی قیمت تو بی نهایت است و اگر دنیا را بخواهی قیمت تو همان است که خواسته ای! بیشتر »
25 فروردین 1399
کف حیاط مسجد پربود از گل و لایی ک خبرمیداد چهل روزو خرده ایست ک آب نخورده. قفل زنگ زده ک روی جاقفلی در بود گمانش رانمیکرد روزی مانع شود بر صدای مولودی خوانی برای امام زمان… بر قامت بستن مومنین هنگام تکبیر مکبر!* قفل شود بر راه سرخالیهایی ک عصا… بیشتر »
24 فروردین 1399
ریسه های بندشده طلایی رنگ؛ در شب تاریک زیرآسمان شب؛میرقصیدند. همین است بساط ما برای جشن میلادت،خوب ک نگاه میکنم،نه تنها همین نیست برای جشنمان. ستاره ها هم چشمک میزنند و زیبا نور رقصانی میکنند. یکی خیلی نزدیک و پرنور ودیگری دوروکم نور عین چشم چینی ها!… بیشتر »
24 فروردین 1399
درآسمان غوغا کرده بود و ب جان آسمان ریخته بود،انگار به جنگ آمده بود! صدایی مثل ترکاندن بمب میداد،حتی رنگ به روی ابرها هم نگذاشته بود! خلاصه دمار از روزگار پرنده ها هم دراورده بود. کلاغی ک درمسیر غرشش بود بیچاره فریاد میزد و پناه میخواست. خلاصه امروز… بیشتر »
22 فروردین 1399
22 فروردین 1399
22 فروردین 1399
22 فروردین 1399
22 فروردین 1399
به قلم:سیده فاطمه موسویان اصل نفس نفس زنان بیمارش را وارد بیمارستان کرد،خیلی هول کرده بود و صدای آب دهانش را ک به سختی قورت میداد؛رامیشد شنید. باچهره هراسان به سمت ایستگاه پرستاری رفت و چادر بدون کش اش را جابجا کرد بر روی سرش و گفت کمکم کنید بچه ام دارد… بیشتر »
21 فروردین 1399
19 فروردین 1399
به قلم:سیده فاطمه موسویان اصل آسمان آفتابی و آبیست،صدای جیک جیک گنجشکها ملودی هوای صاف و زیبای بهاریست. کوه هاهمچنان مقداری برف روی قله دارند،عین نقاشی کودکیها.خورشید هم فواره بسته و بالامی آید. همه چیز عالیست وصدای زود پز،مارا به غذای آبگوشتی میخواند!… بیشتر »
18 فروردین 1399
به قلم:سیده فاطمه موسویان اصل باران هم ک دلش میگیرد آرام یک گوشه میرود و کز میکند و میبارد. اوهم برایش فرقی ندارد شب یا روز؛بیابان یاخیابان! بوی خوبی دارد گریه کردنش،اما نمیدانم ب چ علت. میبارد ب وسعت شهر و کوه هایش و درختانش. چه دل پری دارد و بی صدا.… بیشتر »
17 فروردین 1399
این همون تصویریه ک حالمونو خوب میکنه ⭕️ تصویری زیبا از غروب امروز حرم امام رضا(علیه السلام) پس از بارش باران بیشتر »
17 فروردین 1399
به شوق نسخه تو دل دادم به بیماری ک دردم را بیارایی به قلم:سیده فاطمه موسویان https://mahdion73.kowsarblog.ir/ بیشتر »
17 فروردین 1399
همیشه نیمه شعبان ک میشد پرچم یامهدی اش را آویز درب حیاط میکرداینکار حس خوبی به او میداد بخصوص وقتی که خنده رضایت برلبش مینشست. اما اینبار خانه آپارتمانی این اجازه رانمیداد ک مهمان کوچه شودپرچم! اینبار درخانه خودش ریسه پرچم هارا دوسر هال پذیرایی محکم کرد… بیشتر »
17 فروردین 1399
17 فروردین 1399
قسمت دوم خیلی اهل محل میترسیدن ازش،اما اونم کم نمیذاشت تومرام و مردونگی به اهالی محل! اما روزی ک بیرون بود کوچه قرق شده بود،بیرون بودنش واسه ما درد داشت ،تو خونه هم واسه اهل خونه! شب ک سکوت همه جا رو میگرفت صدای کبوترهایی ک توی قفس بودن،فضا رو پرمیکرد!… بیشتر »
17 فروردین 1399
قسمت اول لات محل بودموقعیکه لات بودن معنی نداشت! همیشه مادرش توگوشش میخوند بشین ی گوشه سرمشق و درست. اما گوشی شنوا نبود.اگه هم بود قابل شنیدن نبود. خلاصه کبوتر های محل رو به خودش اخت بسته بود.دور هوای خونشون گنبدوارمیچرخیدن. دستمال یزدی هم تازگیا ب ست… بیشتر »
17 فروردین 1399
هرکی نادونمو عاقل میکنه خدابیامرزتش مادربزرگم،خیلی روی اخلاق بچه هاحساس بود،بیسواد بود اما همه کاری میکرد تا حریم خانوادش حفظ شه. هر حرف ورفتاری نداشتن.اما همیشه یه جمله میگفت همیشه یادمه؛میگفت خدایا هرکی نادونمو عاقل میکنه،نبخشش! من اول ک شنیدم خیلی… بیشتر »
16 فروردین 1399
آماده رفتن میشوم بیایم سمت وسویت اما چه کنم که دل میخواندت.هیچ نمیداند… خداکند ک راهم بدهند آخزشنیدم ک پشت در نگه میدارند.. گلهای نرگس شهلا را که دسته شده،دست میگیرم و روسری بهمان رنگ رامرتب میکنم زیر چادر راهی میشوم. بخودم میگویم اگر اجازه ندادند… بیشتر »