لات محل
17 فروردین 1399
قسمت دوم خیلی اهل محل میترسیدن ازش،اما اونم کم نمیذاشت تومرام و مردونگی به اهالی محل! اما روزی ک بیرون بود کوچه قرق شده بود،بیرون بودنش واسه ما درد داشت ،تو خونه هم واسه اهل خونه! شب ک سکوت همه جا رو میگرفت صدای کبوترهایی ک توی قفس بودن،فضا رو پرمیکرد! چ صدای عجیبی داشت وازین بابت حیاط پراز قفس کبوتر بود. از دنبال کبوتر دویدن هاش ک کسی از اهالی در امان نبود چون آویزون بود ب دیوار مردم! اهالی هم میرفتن گلایه به مادرپیرو قصه همونجا ختم میشد. اما روزگار اونو وصل کرد به بلند کردن علم عزای امام حسین و راهش ب جایی دیگه رفت. ودیگه راهش حسینی شد. اما معلوم نشد ک چ کسی نفسش رو گرفت تو خونه اش.
به قلم سیده فاطمه موسویان اصل