15 آذر 1398
کارفرهنگی ازنوع ابراهیم،نه ببخشید مصطفی… برای حضور در جبهه میره و زبان افغانی رو یاد میگیره؛چون تنها راه باز بوده براش؛همون بوده. وقتی در حال جنگ جدی و باصلابت ولبخند بر لب میگه جنگ همراه با نیروهای امام خمینی،آدم میمونه که چی بگه بااین صلابت که… بیشتر »
نظر دهید »
15 آذر 1398
همه اتفاقات پایان باز دارند زندگی آدمها،درس خوندنشون،سرگذشت آدمها… ما نمیتونیم زندگی و سرگذشت و اتفاقات آدمارو دستکاری کنیم،اما میتونیم تو یه اتفاق که همه باهم شریکیم دست ببریم چون همه به هم مربوطیم. تنها و اولین و آخرین امری هست که نقطه اشتراک… بیشتر »
15 آذر 1398
نخونی از دستت رفته به سادگی خودکار بازی بچه! زندگی ساده است،به سادگی حال یک کودک،به سادگی خودکار کشیدن روی دست ها و پاهایش! به سادگی حرف زدنهای کودکانه اش که جمه را مبخنداند! به سادگی آنکه تقلید از بزرگتر ها میکند و با خودکار ساعت و…نقش میکند بر دستانش.… بیشتر »
15 آذر 1398
15 آذر 1398
عینک رو جلو وعقب میبرم تا ببینم چه فرقی کرده این استفاده! و تفاوت اینکه اونوقت که بدون عینک بودم و الان چقدره! به اندازه ایکه وضوح رنگ و اشیا بهتر شده. نمیدونم شاید همه مون نیاز به عینک داریم تا دیدمون بهتر شه به همه اون چیزایی ک کمرنگ دیدیمشون. حالا… بیشتر »
15 آذر 1398
دربیرون از روایات زندگی میکنیم تو زندگی خیلی روایت میخونیم ولی فکر میکنیم که واسه ما شاید بیان نشده، و فقط بیرون از روایت موندیم!! مثل همین روایاتی که در مورد فتنه های آخر الزمانه. شاید بخاطر اینکه فکر میکنیم هنوز هیچ اتفاقی از این روایات رو شاهد نشدیم… بیشتر »