12 آذر 1398
من هم به امید کبوتر ها راهی مشهد شده ام! آنقدر میگردم دور گنبدت حتی اگر در ضریحت راهم ندهند ،تا آخرش خودتان برایم آب و دانه بدهید. میدانم که توانایید و ناتوان دست میگیرید. خودم میگویم که ناتوانم، ای توانا دستم گیر… بیشتر »
نظر دهید »
12 آذر 1398
ببین چه ساده میخندد و بیخیال از این جهان… همه خیالش آمدن به جبهه و دفاع از مملکتش بود،که بدستش آورد. رفت و تاریخ ساز و راه ساز شد،برای کشوری که زیبا بخوانندش. او دیروز کشورش را دید که اباد نبود،رفت برای آبادانی کشورش تا امروزآباد را ببیند.… بیشتر »