14 آذر 1398
یا حسین دستمان رابگیر دراین زمانه زمین خوردیم و خودت دیدی. در روزگار بی امام و بی هوای قابل بوییدن حضورش زندگی میکنیم،مردمان و افرادی ک نان ب نرخ روز میخورند و مردمانی ک حتی به کسی کب نان شب محتاج است نگاه هم نمیکنند. نمیدانم چ بگویم فقط میگویم شنیده ام… بیشتر »
نظر دهید »
14 آذر 1398
توحرم روبروی ضریح نشستم،به دیوار تکیه زدم به دیوار بعد از زیارت. دوسداشتم خلوت کنم برای دل خودم… زن ها رو نگاه میکردم که هرکدوم چجور گریه میکردن و حاجت میگرفتن،به خادمها که زائرهارو راهنمایی میکردن و میگفتن زیارت کردید برگردید تا راه واسه دیگران… بیشتر »
14 آذر 1398
نمیدونم نگاهش چه معنا داشت اما تمام زیبایی یک محجبه برای رفتن به بیرون خلاصه میشه تو چادر و روسری مناسب و یه کلیپس! این مجموعه تیپ یه محجبه هست. درکنار پوشش دختری که رنگ کاری کرده و تورو نگاه میکنه و تو رد نگاهش اکلیل برق میزنه! به قلم:سیده فاطمه… بیشتر »
14 آذر 1398
14 آذر 1398
تو روایات اومده ک روزگاری ب مردم میرسه ک تشخیص حق و باطل برای مردم سخت میشه تو دوره آخرالزمان. ومن فکر میکردم که الان که تشخیصش سخت نیست وآسونه! اما الان تشخیص حق و باطل آنقدرسخت شده که امروز چیزی که باطل میدونستی،به زعم مردم فردا حق میشه! همین تفاوت… بیشتر »
14 آذر 1398
از دسته ی چرخ دستی اش کوتاه تر بود!لباسی که به تن داشت از گونی که در آن زباله جمع میکرد،کهنه تر بود. با قد کوتاه و دستی که برچرخ دستی اش بود،از دور تماشا میکردمغازه روبرویی که نمایشگاه دوچرخه بود. واندوهی که در چشمانش موج میزدنمیدانم چقدر حسرت کشیده؛… بیشتر »