30 دی 1398
اگه تو شرایط سختی هستی ناشکر نباش! شاید این راه یعنی اینکه بی دقت بودی تو ارتباطت باخدا! وبااین راه ارتباطت داره شکل میگیره. همونجور ک توشرایط راحت کم توجه بودی،الان وقت جبرانه! بیشتر »
نظر دهید »
30 دی 1398
احسنت به راننده تبریزی بیشتر »
29 دی 1398
دیشب عزراییل جان یکی از همسایه هایمان را گرفت. چند کوچه پایین تر. شاید او هم مثله باور همه ما باورش نمیشد روزی جانش گرفته شود وبه این نزدیکی!! اوهم اعلامیه شد درست روزی ک فکرش رانمیکرد،وشاید هم اتفاقات خوبی برایش درحال رخ دادن بود،و شاید نقشه میکشید… بیشتر »
29 دی 1398
قسمت دوم وترس ازینکه شهرت درگیر گرگهایی شود ک لباس حیوانیت با وجودشان یکی شده درد آوراست. جایی ک آرام قدم میزدی روزگاری ،اما الان نمیتوانی درپنهان خانه ات نگاهش بیندازی! حتی در خانه ات که هیچ، باید جایی در کوه بیابی برای آرامش! و حسرت روزگاررفته… بیشتر »
29 دی 1398
قسمت اول امروز واین روزها خبرهایی است از نارضایتی مردم. اما تعجب آور آن است ک درخواست حضور داعش را دارند. شاید انها فکر این را میکنند ک راهی برای نجات خودشان پیدا میکنند.اما نجات در نبود سایه آرامش برای همسایه چ فایده! اما من میگویم تویی ک چنین خواسته… بیشتر »
27 دی 1398
26 دی 1398
چهل روز عزاداری یک کلیسا برای حاج قاسم #سردار_سلیمانی بیشتر »
24 دی 1398
سه شنبه شب بیا دست دل خود را بگیریم قدم آهسته سوی جمکران گردیم روانه #اللهم_عجل_لولیک_الفرج بیشتر »
23 دی 1398
23 دی 1398
گرپادشاه عالمی اخرگدای مادری بیشتر »
23 دی 1398
خدایا تو را دارم واین زیباترین اتفاق دنیاست نگاهت را نگیر تا خوشبختی ام کامل شود به قلم:سیده فاطمه موسویان اصل بیشتر »
23 دی 1398
دقیقا طلب این دعا،برای حال این روزهای ماست. امروز با این،فردا باآن. خدایا خودت راه را نشانمان بده راه درست. بیشتر »
22 دی 1398
22 دی 1398
21 دی 1398
خدایا فقط تو را داریم #عکس نوشته بیشتر »
21 دی 1398
دوام بیاور میتوانی #خدا حواسش بهت هست بیشتر »
21 دی 1398
همانطور ک همه بیدار شدند دربرابر مظلومیت شهید سلیمانی،میگویم همه ما سربازیم تفنگ بدهند در برابرشان میجنگیم. همه پای کارند . مگر میشود کسی که در برابر ظلم قیام کرده و بصیر شده در برابر ملتش نایستد؟ ما ملت امام حسینیم.ترسوها کنار بروند خون شهید جریان… بیشتر »
21 دی 1398
اینروزها خبراز حمله امریکاست در بین مردمان خودمان! اما واقعا اینهمه ترس،چرا؟؟ شایدبخاطراینکه ماهنوز شهادت یا مرگ بی درد میطلبیم اما ترس معنایی ندارد ما باید معترض باشیم ک سردارما را مظلومانه ب شهادت رساندند. ملت ما چرا باید بترسند، بقول شهید سلیمانی ما… بیشتر »
21 دی 1398
اینکار فرزندان خمینیست ک کودک بزرگ پرورش دهد و به سربازی اسلام در آوردو نهضتش را نگهبان باشند و خدمتگذار بمانند و سردار و جریان سازشوند. و بگویند در راه ولایت ماندن و اسلام ماندن بزرگترین عاقبت به خیری است. بیشتر »
18 دی 1398
السلام علیک یا فاطمه الزهرا دریاب دلهای ناآرام را یازهرا ناآرام ک میگویم راخودتان میبینید ازکنارشان نگذرید ک فقط شما را دارند بیشتر »
18 دی 1398
خدایا فاصله بین مان نگذارید زیاد شود ما چیزی نمیدانیم از عبد بودن و عابدبودن تو ماچیزی نمیدانیم از خلق بودن و خالق بودن تو نمیدانیم از هرآنچه که داریم و تو باعث آن بودی. دست بنده ای ک او را خلق کردی و گذاشتی عبادتت کند و باعث رویشش شدی بگیر،و رها… بیشتر »
18 دی 1398
ایمان دارم ک گره های کور را میگشایی گره از کار همه ی مردم ایران باز گردان خدایا. شاید در این دعا نگاهت نصیب من هم شد#به_قلم_خودم بیشتر »
18 دی 1398
یارب نظر تو برنگردد ک بیچاره خواهیم شد. اگر برگشت نظرت، برای تغییر حال بد و ایجاد شدن حال خوبمان باشد#به_قلم_خودم بیشتر »
18 دی 1398
مقاوم باش حتی اگر ضعیف ترین باشی یقین بدان سختی هایی ک در برابرشان قد خم کرده ای ؛روزی تو را بالا میبرند بیشتر »
17 دی 1398
ب دردبخور بودن دل بخواهیست مثل تو حاج قاسم…. دلت خواست بلند میشوی درمیدان و گوشه گوشه وجای ب جای شهرت را میبینی ودل میدهی ب خواستن در انجام کار و هدفت. دلت خواست ب درد بخور میشوی آنجا که کسی نیست میروی کار کنی حتی اگر گمنام شوی. دلت خواست از جانت… بیشتر »
17 دی 1398
خودت خواستی بنویسند بر روی سنگ مزارت: سرباز وطن. اما همه مردم سرداری ات را دیدند واینگونه حضور پیداکردند در تشییع مراسمت. سرداربودی اما همچنان خودت راسربازدیدی، خیلی حرف است ک یک سپهبد اینگونه هنوز خودرا سرباز بداند. سرباز بودن رمز افتخارآفرینیست، رمز… بیشتر »
17 دی 1398
17 دی 1398
16 دی 1398
این کاروان شهدا رامیگردانند ک بگویند حواستان باشد مبادا روزی این گرمایتان سردشود؛ میگردانند ک بگویندهروقت ازین خیابان گذشتی ک کاروان را گذراندند ،فراموشت نشود که روزی شهید را شاهد شدی و دگر روز میتوانی اشهد همه خونش رابخوانی! و میگردانند کاروان را تا ب… بیشتر »
16 دی 1398
16 دی 1398
16 دی 1398
15 دی 1398
15 دی 1398
همه در عزایت داغ دارند داغی ک تا ابد میسوزاند جگرمان را،ای مالک اشترعلی… همه کمرمان خم شد از اینکه فقط دیدیم شما رفتید و ندیدیم آنچه ک فراسوی مرزها انجام دادید.و نگذاشتید ک ببینیم آنچه شما دیدید… اما فقط صدایش ب گوش ما رسید از دفاعها و… بیشتر »
15 دی 1398
حاج قاسم امروز پدرت برایت چای می ریخت و بین عزاداران و گریه کن هایت پخش میکرد. کمرش خم شده بود ولی خم میشد و سینی چای بدست همه را پذیرایی کرد. همه مردم ایران حواسشان راجمع کردند برایت کم نگذارند. هرچند شما بیشترازین برایمان گذاشتید، امنیت و عزت و… بیشتر »
14 دی 1398
خیلی ازمردم موقعی ک شهدای مدافع حرم رو میاوردن درکی نداشتن ازاین شهدا،اما همون مردم وقتی ک دیدن یه سردار بجای اینکه پشت میز بشینه و دستور بده،خودش میره پشت خط مقدم و دستور حمله میده وآخرش با این طرز شهید میشه به عمق بزرگی و کارهاش پی میبرن بایدهم اینجور… بیشتر »
14 دی 1398
کسی نمیشناختش حداقل تاقبل ازشهادتش! حداقل تا دیروز قبل ازاعلام خبر شهادتش! اما شاید امروز هم کسی نشناسدتش ب اسم و رسم قوم و خویش،اما باعث عزت و افتخاربودنش راهمه میشناسند. بیخودنگفته ام ک اگر بگویم بارفتنت حس کردیم پدرمان را از دست دادیم. وشاید بقول یکی… بیشتر »
14 دی 1398
امروز شهرماهم شاهد این عزا داغ سنگین بود. اما مراسم در شهر ما ب نحوی دیگر است. سازچمری یه مراسمه ک تو استان ما واسه عزیزترین آدم زندگی ک فوت کنه و یا شهید باشه و یا جوونمرگ شده باشه میزنن. من خودم اولین باربود ک این رو میدیدم. آنقدر حزن داره این آهنگ ک… بیشتر »
13 دی 1398
سردار دلها بیخود کسی سردار نمیشود،آنهم سردار دلها! سردار بودی ونشانت را ازدست رهبر ما گرفتی اما سردار مردم پیرو جوان عراق بودی. نشان سردار بودنت را از کشور ما گرفتی اما کوچک و پیرهای سوریه،فلسطین فریاد میزنند دلت را که سردار دلهایشان شده! راستی چه… بیشتر »
13 دی 1398
تو فکر کردی ک خاموش کردی نقطه نور و جنبش نور را؛ اما زهی خیال باطل آنکه باید از نور استفاده میکرد مستفیض شد از منبع نور. و اکنون پیر و جوان کشور و ملتم قاسم سلیمانی اند . شماها نمیتوانید نور را خاموش کنید چون اکنون وقت بارور شدن شعله ها و ب ثمر نشستن… بیشتر »
04 دی 1398
اشک معصوم تو را میخواند نمی آیی. دل شکسته تو را میخواند نمی آیی. بغض شکسته تو را میخواند نمی آیی راه بسته تورا میخواند نمی آیی صدای خسته تو را میخواند نمی آیی پای شکسته تو را میخواند نمی آیی بیشتر »
04 دی 1398
هر روز دلم راهی شما میشود میخواهم کبوتر شوم کبوتر ک شوم راحت چمدان نبسته هم سمتتان می آیم. نیازی نمیبینم ک صبر کنم. فقط عزمم را جزم میکنم و میپرم و بال میزنم سمتتان… عمریست درین جسم فکر آزاد و رها بودن میکردم،اما حالا میبینم چقدر دورم هم جسماََ و… بیشتر »
04 دی 1398
بخش سوم اینکه صاحب خونه مقداری خوراکی میده به جهت خوش یمنی و شریک کردن دیگران تو خوشی و شادی خودشه. تا یادم نرفته (کیخا)یعنی دوسدارت و صاحب خونه ات. و تو شعر یعنی به خاطر این برکت و هدیه ای ک دادید ان شاالله صاحب خونه و دوسدار و هوادارت نمیره. ان شاالله… بیشتر »
04 دی 1398
بخش دوم بوی گندم روی تابه که درحال تفت دادنه هوش ازسر آدم میبره و چقدر ترد و خوشمزه ? ? .به محلی بهش میگن(گندم و شیرَه) البته من زباد بلد نیستم! واز قدیم از برکت زمین خودشون استفاده میکردن مردم،ب جهت برکت و تشکر از خدا و مقوی بودن گندم. و اینکه کنجد و… بیشتر »
04 دی 1398
یه کم دیر شد ولی فرستادم! بخش اول شب چله تواستان ما ،مراسم خاصی داره. البته مراسم ها واسه قدیمهاست و الان فراموش شدن. تو استان و شهرهای ما،آجیل مخصوص شب یلدا گندم برشته هست،که خیلی خاصیت داره و البته طرز تهیه داره. اینکه باید گندم رو تو شیر جوشیده ک کمی… بیشتر »
04 دی 1398
تا دیدمون بعد از احوالپرسی شروع کرد به دعای خیر کردن. چقدر حال خوبی به آدم دست میده وقتی کسی برات دعای خیر میکنه. بعد ادامه داد دعاهاشو،حداعاقبت به خیرتون کنه،ان شاالله سلامت باشید ان شاالله موفق باشید. خلاصه انرژی خوبی داره این خانم. هرچی نگاه میکنم… بیشتر »
04 دی 1398
به فراخی بال کبوتر راحت و آرام وسبک به حرکت در می اورد بالهایش را که با، پر سبک پرواز شده… کمی که پرواز میکند خودش را به اوج میبرد و بالهایش را رها میکند و به اوج میرسد. همه ی دغدغه ات بودن با گروه پروازت هست ک جانمانی. انگار ک از تک پرواز بودن… بیشتر »
04 دی 1398
گاهی اوقات دلت هوای آنکسی رو داره که راهی به سمتش نداری… نه اینکه راهی نباشه اما اون حضورمهربونش رو درک نمیکنی… وراهی جز صبر نداری چون نمیدونی خاک با چهره مهربونش چکار کرده… تقدیم به پدربزرگ و مادربزرگم بیشتر »
01 دی 1398
کاش بجای فیلم ها و سرگرم کردن آدمها،مردم را به امامشون مشغول کنن. ببنینن همه درد هامون از بی امامیه. خدایا تنها همّ و غممان را دعا و قدم برداشتن برای ظهور مولایمان قرار بده. به قلم:سیده فاطمه موسویان اصل بیشتر »
01 دی 1398
دست بکش برسر سودازده مردمانی ک قرار بود کنارشان باشید. قرار بود پای درس و بحث شما بنشینند قرار بود خاک پای شما را سرمه چشمشان کنند. قرار بود که مثل همه ی مردم زمانها ماهم امام داشته باشیم… خدایا من شاکی ام… از بی امامی… ازینکه… بیشتر »
01 دی 1398
چه صداها ک از نبودت رسوخ شد نیامدید. دیگرصدایمان به ته و حنجره دنیا نمیرسد بیایید آقا جان. انگار ک کره ی زمین مثله حنجره ماست و ما در فضا مشغول صدازدنیم ولی صدایمان به شما نمیرسد چون شما خیلی بزرگید و ما با کل زمین در فضا گم شدیم. راستی کجای… بیشتر »
01 دی 1398
یعنی یامهدی لوایت را بردار اینجا خیلی سرد شده هوا. خورشید سالهاست ک نمیتابد خودتان ک درجریان هستید. اینجا خیلی وقت است شور و نشاط نیست خودتان در جریان هستید نبینید ک ظاهرا شاد و خوشحالند خودتان در جریان هستید اینجا همه ازهم گریزان اند خودتان در جریان… بیشتر »