ماجرای یادگاریهای کوچه ما
کوچه مون 1
ازمحله های قدیمی و بااصالت شهرمون،هست هرچند پایین شهره ولی خب همیشه آدمای خوبی هم داره مثه همه محله ها
توکوچه و محله ما،خاطرات و یادگار های جبهه هنوزم هست،و هنوزهم بین ما روزگار میگذرونن.
اما ازین یادگارها،یه سری شون شهید شدن،ی سری شون جانباز ویه سریشون موندن و بقول خودشون از کاروان دوستای شهیدشون جاموندن…
اونیکه شهید شده اسم کوچمون رو ب اسمش زدن وخانم اون شهید بزرگوار واقعا شیرزن و نمونه ست.که با سن کم ک اون موقع داشتن و سختیها، پای بچه های قدو نیم قدموندو همه رو ب ثمر رسوند.
یکیشون ک شهید شدن همسایه همون پسرخاله مامانم هستن(صید کاظم)ک باهم قرار میذارن جبهه برن و ازین قرارشون، پسر دیگه همسایمون هم خبردار میشه و 3 نفری عازم میشن.
اما بین این 3 تا صید کاظم زود ترازبقیه شهید میشه،اما دونفر دیگه شهید عزیزعلی ک فوق العاده زرنگ و توانمند بوده با دوست دیگش ک همسایه بودن،همراه میشه.توی جبهه شهید عزیزعلی تیر میخوره وبخاطر عملیات جاش میذارن.