وقتی به یادت میفتم و میخوام چیزی بنویسم،یادم میفته نیستی که بخونی….
و آروم آروم همه خاطرات مرور و ردیف میشه کنارم….روحت شاد دوست عزیزم
برای همه خاطراتی که جای بودنت رو گرفتن،بغض میکنم و گریه جاش رو میگیره….ک بجای لحظه های خالی نبودنت،فاتحه ای میخونم برای شادی روحت…
#انگیزشی
✅ وقتی گلی شکوفه نمیدهد،
گل را عوض نمیکنند،
بلکه شرایط رشدش را فراهم میسازند.
اگر موفق نشدی، هدفت را تغییر نده
مسیر حرکتت را عوض کن
و تلاشت را بیشتر کن.
☘☘☘☘☘☘☘☘
هیچ آدمی آنقدر تنهانیست که اگر به شما پیامی فرستاد،جوابش را معطل کردن و بی مهری به او بگذارید.
یاجوابش راندهید.
فقط تنها چیزی که در ذهنش از شما باقی میماند؛یک آدمیست که ادب رفتاری ندارد!!لطفا ادب داشته باشید!
#به_قلم_خودم
#به_قلم_خودم
چه سخت دادگریست،دادگری خودت در برابرخودت!!
روزی که خدایت از تو بخواهد که بخوانی آنچه عمل کرده ای!
راستی به خودت چند میدهی؟
فکر نمیکنم اندازه همین تفکر و درنگ،آن دنیا به اندازه پلک برهم زدنی هم،اجازه دو دوتا چهارتا داشته باشیم….
زبانت که بند بیاید کارت تمام شده….آنوقت است که خودت حساب نفست را میرسی!!
یازهرا (س) مدد
#به_قلم_خودم
گاهی بعضی صداها هیچوقت یادت نمیرن هیچوقت…
مثه صدای مداح و میون دار،توی روضه وسط همه خستگیهای اردوجهادی رو میبره وقتی میگه من اسمه دوا حسین و ذکره شفا حسین….
و نوحه بعدی که میگه بیا ای خفته به خاک و خون برگشته زینب…
کاش میشد برای پیشنهادی که میتونی به کسی بدی این نسخه هایی که فقط تو ذهنت مونده رو بگی….در حالیکه فقط توخودت میدونی و اون لحظه و حال و هوات تا وقتی که بیرون میری و خاک محیط مسجد رو روی کفشهات میبینی و زیر پای دیگران له شدن و تو درقیدشون نیستی.
و هوای تاریک که روی سر گلهای قرمز وسط حیاط مسجد پهن شده و صدای جیرجیرکها که معلومشون نیست و خاک هایی که کل مسیر رو گرفته و همه جهادگرها همین حال خوش رو دارن….
کاش برگردیم به اون حال و هوا وفیکس بشیم و برنگردیم به الان….
#به_قلم_خودم دیروز اردوی جهادی یک روزه،به یکی از مناطق محروم رفتیم.
جاده انقد پرپیچ و خم بود که انگار از روی خط درهم راه میرفتیم!!
خلاصه بدتر که یک درخت وسبزه زار هم نبود که ببینیم!
به روستا رسیدیم.
خوشحال از دیدن اهالی و بچه هایی که قبلا میشناختیم و قد کشیده بودن و حالا بعضیاشونم سروسامان گرفته بودن؛دیدن مواردی این دیدار رو برای من تلخ کرد.
بدتراز وضع مالی و فقرو زنی که از خوراک نامناسب،استخونهاش بیرون زده بود،و بدسرپرستی و هزار نوع دیگه از مشکلات،دیدن جوانهایی بودن که نیروی کارجوان بودن ولی روی تاب و سرسره ها وقت میگذروندن!!
مسئولین کجایید که علاوه بر وضع نامناسب مردم ،حداقل شغلی هم نتونستید ایجاد کنید برای جوانها….؟
دلخوشی این اهالی و این قشر به چی باشه که ازهمون مسیر راه،طاقت آدم طاق میشه اومدنش.
اون از محیط زندگیشون اینم از شغل های زیادش!!
لطفا رسیدگی کنید…..
گهگاهی که دلم میگیرد چرخی میزنم در فضای بازار رضا و عکس ها و قابهای روی دیوار.
و اسمها و عکسهایی که روی تابلو ؛قاب شده اند.
اما راهم نمیدهند برای زیارت….نمیدانم چرا….نمیدانم چون دلم گرفته یا اینکه لایق نشده ام….
با اشک تا دم در ورودی،از حائل های زیارت هم میگذرم اما دستم به ضریح نمیرسد و برمیگردم.
اما همه اینها در صفحه گوشیم اتفاق می افتد و آخرش ختم میشود به درخواست زیارت نیابتی از خدام حرم…
کاش هربار که دل هوایی حرم میشد راهش بود و میرفت آدم….
کاش آقا،مارا هم به خانه اش دعوت کند.از بساط سفر ،فقط پای آمدن را دارم….آقا مهمانم کنید به سرایتان….
به قلم:ف؛موسویان اصل
#به_قلم_خودم
گاهی دلت چنان میگیرد که ترجیح میدهد هیچ نگوید تا ببشترازین؛خوار نشود برابر دنیای گذرا…
فقط میگذرد تا دراین دنیای گذرا،مثل زمان که میگذرد؛اینهم گذشته باشد….
زمان پیرو زرد و سردش میکند اما درسی میشود که تا ابد یاد بگیرد بجای دل بستن به زمانه؛به خدای زمان و روزگار؛ دل ببندد.
⬅️"بخشـــی از وصیــت نامه تخــریــب چـــی شهیـــد نوجوان “کاظم مهـــدی زاده”
?️شهادت: تیر 1365 عملیات کربلای1 – مهران - ارتفاعات قلاویزان
?️مــی خواستــم بـزرگ بشـــم
درس بخــونــم
مهنــدس بشـــم
خاکمــــو آبــاد کنـــم
زن بگیــــرم
مادر و پــدرمــو ببــــرم کربــلا
دختـــرمـــو بـزرگ کنــــم ببـــرمــش پارک
تو راه مــدرسه با هـــم حرف بزنیـــم
خیلـــی کارا دوسـت داشتــــم انجـــام بـــدم
خــب نشــــد …!
…
?️بایـــد مــی رفتـــم از مـــادرم، پـــدرم، خاکم، نامـوســـم، دختــــــرم و … دفاع کنــــم.
رفتـــم که
دروغ نباشـــه
احتـــــرام کم نشــه
همــدیگـــرو درک کنیـــم
ریــا از بیـــن بــره
دیگـــه توهیـــن نباشـــه
محتــاج کســـی نبــاشیــم!
┏━━━???
┗━━━???━━━┛
روزگاریکه بجای جواب خوبی به آدمها و رفتار خوب،برعکسش رو انجام میدن؛تنهاچیزی که آرومت میکنه از داغیِ روزگار؛خنکی های سنگ حرم امام رضاست….
جایی که حتی توی صف موندن برای زیارتش هم لذتبخشه و دوسنداری از حرم بیرون بیای.
جایی که عطر حرم،صدبار بهتراز ؛هر دار و دواییه….
اما دوری از حرم بدترین درده و درمان،دیدن حرم و زائر شدنه…ک فراموش کنی روزگار هزار رنگِ رنگ رنگ بی رنگ!!
خدایا نصیبمون کن زیارت این دارالشفای خانه آقای آفتاب طلایی مشهد رو !!
#به_قلم:ف؛موسویان اصل