مثله قاسم فرزند حسن شدی،حاج قاسم!!■□●○•
#آه_صبح #به_قلم_خودم
هنوزهم داغش سنگینه ،به سنگینی اون روز که خبراومد…که مثل قاسم فرزند حسن شدی..
اونشب و اون ساعت خواب به چشم هام نمیومد،درحال عبور از لاین های مجازی بودم ،نور گوشی تو فضای تاریک اتاق پخش میشد.
در حین عبور از صفحه مورد نظر بودم که از بی خوابی ازش میگذشتم که ،خبری پخش شد،شهادت سردار سلیمانی!
گفتم این دروغا چیه ؟؟اصلا کیه!!
بی هوا رفتم اسمشو سرچ کردم و دیدم نه،واقعا خیلی آدم بزرگیه.
*گفتم مجازی پراز دروغه الانم اینم روش.
اما اسمشو شنیده بودم اما خیلی نه.چون بزرگهای ما رو نمیشناسونن وقتی میرن و میشنویم داغ میشیم کی بودن….تو نوشته اومده بود که داعش رو ازبین برده و فرمانده و….ذهنم حساس بود و خواب ب چشمم نیومد و تاصب گفتم خدایا دروغ باشه.آدمی که برای آبرو امنیت میجنگه حتما خیلی بزرگه.*
*راستش کوثرنت اومدم گفتم وا؛چرا طلبه ها این خبرو پخش کردن ،دور از جون دیونه شدن!
صبح شبکه خبر رو روشن کردم که بگن دروغه،که نوشته قرمز “خبرفوری"از درستی دروغ دیشب تو مجازی؛خبر میداد…*
یک آن هرچی خوندم از سردار،انگار صدایی بود که روی فیلم و عکسهایی که پخش میشد، خونده میشد…و بازهم با کمال ناباوری شبکه ها رو تند تند عوض میکردم؛ همه نوار تسلیت داشتن و گریه و گریه و حال بد که تمومی نداشت و نفرینهایی که با اشک همراه بود عین موشک به قلب دشمنان حاج قاسم بود میفرستادم،یاد قاب عکسی افتادم از سردار که چندسال پیش بهم هدیه دادن و من فقط اون زمان اسمش رو روی قاب باعکسش میدیدم.
*و اینبار کلمه شهید رو باید بهش خودم اضافه میکردم….صدای آهنگ چمرونه که برای عزا و ادمهای دلیر تو استان ما زده میشه،زده شد و گریه هاو اشک ها و شیون همه که تمومی نداشت و نداره…
راستی غمت از چی بود که هنوز دلمون داغ داره حاجی…*