“السَّلامُ عَلىٰ مَنْ تَهَيَّجَ قَلْبُها لِلحُسِين”
سلام بر بانويى كه قلبش از جاى كنده شد براى حُسين علیه السلام❤️
زیارتنامه #حضرت_زینب
هر چه میکنم
غم های تو
در نوشته های من
جا نمی شود…
#عمه_جانم?
#حسیـنمن¹²⁸
یِڪتارِمویِزُلفِسیاهَتبَرایِمَن
صَدگَردَنِبُریدهیِماهَمبَرایِتو!
#شب_جمعه
سخت است براےمادر،
جوان رعـنایش را
خودش بدرقہے قربانگاه ڪند…
❣اما مادران درمڪتب امام حسـین(ع) گویند:
❣جوانم بہ فداےاباعـبـدالله
#شهید_مدافع_حرم
#شهید_هادی_شجاع
#وفات_حضرت_زینب
? بچه پولدار کابل
شهید سیدحمید یزدانی اهل افغانستان و از «بچه پولدارهای» کابل بود که به عشق حضرت زینب(س) و با #غیرت_دینی ، ثروت پدر را رها کرد و به ایران اومد و در قالب لشکر فاطمیون عازم میدان سربازی #امام_زمان (عج) در کشور سوریه شد.
سیدحمید با برادر بزرگترش سیدعباس، به بهانه زیارت به ایران اومدن و وقتی به تهران رسیدن، به پدرشون زنگ زدن و گفتن که میخوان برن سوریه!
در وصف خصوصیات سیدحمید میگن، وقتی می خواسته کمک کنه، پولو نمی شمرده و هرچی تو جیبش داشته میداده؛
وقتی بهش میگفتن: «اینها واقعا محتاج نیستن! لازم نیست بهشون کمک کنی… »
جواب میداده: «نه! بالأخره دست دراز کرده…»
ششم بهمن (۱۳۹۳) سالگرد شهادت این شهید عاشقه، دستت رو سمت این شهید دراز کن! کسی رو دست خالی رد نمیکنه، شادی روحش صلوات…
?دوستانه ای با شهدا در دیار دلیران
https://eitaa.com/diare_daliran
? درشت اندام بود و همیشه در تعزیه ها نقش شمر ملعون را اجرا می کرد، اما وقتی خیمه ها را آتش می زدند، گوشه ای می نشست و اشک می ریخت.
در وصیتنامه اش نیز نوشت: «می روم تا آن دنیا شرمنده حضرت عباس(ع) نباشم.»
شهید که شد پیکرش در خان طومان ماند، #حضرت_زینب (س) آنقدر پیش خودش نگهش داشت که همه بدانند چقدر عزیز است.
▪️همزمان با #وفات_حضرت_زینب (س) پیکر شهید مدافع حرم امیرعلی محمدیان رجعت کرد، این شهید عزیز ۹۴/۱۰/۳۰ در خان طومان آسمانی شد و پس از حدود ۶ سال پیکر مطهرش تفحص و از طریق آزمایش دی اِن ای شناسایی شد. روحش شاد.
#شب_جمعه
?دوستانه ای با شهدا در دیار دلیران
یا امام رضا سلام…..تویی سایه سرم تو این همه شلوغیها…..
✅ حدیث قدسی
خداوند تبارک و تعالی میفرماید:
یا مُطْلَقاً فِی وِصٰالِنا، اِرْجِع!
وَ یا مُحلفا عَلی هجرنا، کَفَر!
إنَّما ابعَدنا اِبْلیس لِانَه لَمْ یَسْجُد لَکَ، فَواعَجَبا کَیْفَ صَالَحته وَ هَجَرتَنا.
ای کسی که وصال ما را ترک کردهای، برگرد! و ای کسی که بر جدایی از ما سوگند خوردهای، سوگند خود را بشکن! ما ابلیس را برای این از خود راندیم که بر تو سجده نکرد.
پس چقدر عجیب است که تو او را دوست خود گرفتهای و ما را ترک کردهای!
? بحرألمعارف، جلد 2، فصل 62
? آیت الله بهجت دست روي زانوي او گذاشت و پرسیدند: جوان شغل شما چيست؟
گفت: طلبه هستم.
? آیت الله بهجت فرمود: بايد به سپاه ملحق بشوي و لباس سبز مقدس سپاه را بپوشي. ️
دوباره آیت الله پرسیدند: اسم شما چیست؟
گفت: فرهاد
? آیت الله بهجت فرمود:
حتماً اسمت را عوض كن.
اسمتان را يا عبدالصالح يا عبدالمهدي بگذاريد. شما در شب امامت امام زمان (عج) به شهادت خواهيد رسيد.
شما يكي از سربازان #امام_زمان (عج) هستيد و هنگام ظهور امام زمان(عج) با ايشان رجوع می کنید.
? #شهید_عبدالمهدی_کاظمی؛ شهیدی که طبق گفته آیت الله بهجت، در شب امامت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در ۲۹ آذر ماه ۱۳۹۴ درسوریه به #شهادت رسید.
در آزمون استخدامی باید کتابهای عمومی نظام قدیم بخونیم یا نظام جدید؟؟
لطفا جواب بدید
?﷽?
? #ام_داوود_کیست؟
فاطمه معروف به ام داوود، مادر داوود پسر زاده امام حسن مجتبی (ع) و مادر رضاعی امام صادق (ع) بوده است.
ام داوود ماجرایش را چنین نقل کرده است: منصور دوانیقی لشکری به مدینه فرستاد و با محمدبن عبداللّه بن حسن مثنی جنگید و او و برادرش ابراهیم را کشت.
منصور همچنین عبداللّه محض، پدر محمد و ابراهیم را با تعدادی از سادات حسنی دستگیر و اسیر کردند و به بند و زنجیر کشیده بودند و فرزند من داوود هم در میان آنان بود که او را از مدینه به بغداد منتقل نمودند و به سیاه چال زندان انداختند.
حادثه دستگیری و زندانی بودن فرزندم که از او اطلاعی نداشتم و گاهی هم خبر مرگ او را به من میدادند برایم بسیار تلخ و دردناک بود و روزگارم با اشک و آه و گریه و ناله میگذشت، حتی برای رفع مشکل خود و اندوه جانکاهی که با آن دست به گریبان بودم از اشخاص صالح و مومن درخواست میکردم برای رفع ناراحتیم دعا کنند اما از دعای آنان هم نتیجهای نگرفتم.
یک روز با خبر شدم امام صادق(ع ) که با فرزندم داوود از من شیر خورده بود بیمار شده است، به دیدن او شتافتم و از آن حضرت عیادت کردم. هنگامی که میخواستم از حضورش مرخص شوم فرمود: از داوود خبر تازهای نداری؟ با شنیدن نام داوود داغ من تازه شد و اشکم سرازیر گردید و با آه درد آلودی ناله سردادم: مدت زیادی است از او خبری ندارم. فرزندم در عراق زندان است و من از دوری او و سرنوشت نامعلوم او سخت در عذاب و ناراحتی گرفتارم، از شما که برادر رضاعی اوهستی تقاضا میکنم برای نجات و آزادی او دعا کنی.
امام صادق(ع ) با مشاهده وضع نگران کننده من، فرمود: چرا تاکنون از دعای استفتاح غفلت کردهای؟ مگر نمیدانی که بهوسیله این دعا درهای آسمان گشوده میشود و فرشتگان الهی دعاکننده را مژده اجابت میدهند و هیچ حاجتمند و دردمند و دعاکنندهای مایوس نمیشود و خداوند هم پاداش خواننده این دعا را بهشت قرار داده؟
با شنیدن چنین مژدهای که با خواندن آن دعا دریافت داشتم، از حضرت سوال کردم: ای مولای من و ای فرزند خاندان پاک و معصوم، آن دعا چیست؟ و آداب آن چگونه است؟
امام صادق(ع ) فرمود: ای مادر داوود ماه محترم رجب نزدیک است و در این ماه مبارک دعا مستجاب میگردد، همینکه ماه رجب رسید سیزدهم و چهاردهم و پانزدهم آن را که ایام بیض و شبانه روز نورانی نام دارد روزه بگیر. نزدیک ظهر روز پانزدهم غسل کن و هشت رکعت نماز با رکوع و سجود دقیق و حساب شده انجام بده.
آن گاه حضرت دستور کامل اعمال و آداب دعای مخصوص را به من تعلیم داد.
ماه رجب فرا رسید و اعمالی که امام صادق(ع) گفته بود را انجام دادم و پسرم داوود آزاد شد، داوود را نزد امام صادق(ع ) بردم و آن حضرت به فرزندم گفت: علت آزادی تو از زندان این بود که منصور دوانیقی، علی(ع ) را در خواب دیده بود و حضرت علی(ع) به منصور فرموده بود اگر فرزند مرا آزاد نکنی تو را در آتش خواهم انداخت، منصور هم درحالی که لهیب آتش را نزد خود مشاهده میکرد ناچار به آزادی تو اقدام کرد.
ام داوود میگوید از امام صادق(ع ) سوال کردم: ای مولای من آیا این دعا را در غیر ماه رجب هم میتوان خواند؟ آن حضرت فرمود: اگر روز عرفه با جمعه هماهنگ شود این دعا را میتوان خواند و هرکس هم به این دعا اقدام کند پس از پایان، خداوند او را مشمول غفران و آمرزش خود قرار میدهد.
? أللَّھُمَ عـجِـلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج ?
??در بعضی از مقاتل آمده: زینب (س) خم شد و بدن پاره پاره برادر را در آغوش گرفت و دهانش را روی حلقوم بریده برادر نهاد و می بوسید و می گفت: «اخی! لو خیرت بین الرحیل و المقام عندک لاخترت المقام عندک و لو ان السباع تأکل من لحمی»؛ ای برادرم! اگر مرا بین سکونت در کنار تو (در کربلا) و بین رفتن به سوی مدینه، مخیر می نمودند، سکونت همراه تو را بر می گزیدم، گرچه درندگان بیابان گوشت بدنم را بخورند.
چون چاره نیست، می روم و می گذارمت
ای پاره پاره تن به خدا می سپارمت
سپس گفت: «یابن امی لقد کللت عن المدافعة لهؤلاء و الاطفال و هذا متنی قد اسود من الضرب»؛ ای پسر مادرم، از نگهداری این کودکان و بانوان، در برابر دشمن، کوفته و درمانده شده ام و این کمر (یا چهره) من است که بر اثر ضربه دشمن، سیاه شده است.
?منبع:معالی السبطین، ج 2، ص 55
#وفات_حضرت_زینب س?
#امام_زمان
? #اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج ?
املای هم نباشیم
که غلط های همو بشماریم
انشا باشیم و همدیگه رو درک کنیم …
#پروفایل_دخترونه
•┈••✾❀•?•❀✾••┈•
•┈••✾❀•?•❀✾••┈•