زندگی ما پراز آدمهایی هست که کنارمون میمونن و میرن.
اما تواین بودنها خیلیها رو میشناسیم بعنوان اینکه درکمون کردن یا باعث دردمون شدن!
وخیلیها هم میرن و بعضیهاهم باعث ترک دادنمون شدن!خلاصه هر دوتاشون تو بودن و نموندن ها باعث میشه که درک و ترک مون بالا و پایین بشه
اما بهتره ماهم؛که نقشی تو زندگی دیگران داریم باعث درد نشیم چون قضیه اش فرق میکنه!
کوچک قامتی ات،امروز مایه سرافرازی کشور شد،بزرگ مردِ کوچک! آنروز که تو رفتی سن زیادی نداشتی که به قول خودت جاکردی خودت را روی صندلی و با آنهمه مانع ، راهی شدی. امروز کشورم از ریختن خون تو پابرجاست،دعا کن پایدار بماند آن کشوری که خودت برایش جنگیدی و خون دادی. یادت که نرفته دوری از مادرت،همسرت،فرزندت ای شهید ،برای حفظ کشورت رفتی. نگاه کن به کشورت مبادا به یغما برود آن چیزی که تو برایش جنگیدی.
دل ابرها هم میگیرد،وقتی که رنگشان تیره میشود! خودم دیدم که دل ابرهم گرفت وقتی که رنگش سیاه شد چنان غرشی کرد که رنگ آسمان پرید! دلش که گرفت،سمت خورشید رفت و روزگار آن راهم سیاه کرد! دل ابر هم میگیرد باهمه سبک دلی اش!دلی ندارد اما باز هم گرفته! وای به حال دل آدمها….
به قلم:سیده فاطمه موسویان اصل
راستی چی میشه که آدمها عوض میشن! یا چرا برخی دیگه عوض نمیشن! یا شاید واقعا آدما عوض نمیشن ولی دوری باعث میشه که ما اینجور فکر کنیم.یااینکه فکر ما باعث میشه اینجور فکر کنیم! نه روزگار و نه ایام باعث تغییر آدما میشه. چون همون کسی که تغییر نمیکنه، تو همین روزگاره. پس تغییرخودمون رو به پای روزگار نذاریم
به قلم:سیده فاطمه موسویان اصل
امروز چشم پزشکی بودم،بقول امروزیها:برایِ کسبِ دیدِ بهتر! راهی مسیر شدم و به چشم پزشکی که کنارش عینک سازی بود که سریعا داروی چشم رو برسونه؛رفتم. دکتر بعدازینکه معاینه چشم رو انجام داد،با گذاشتن عینک که با شیشه های مختلف هر لحظه دعوت میکرد به دید درست،و درست دیدن،و من خسته ازسنگینی عینک و تعویض اینهمه شیشه!
خلاصه دکتر تشخیص داد که دید ما باید اینجور باشه.و آخرسر تشخیص داد که چشم راست با فلان دید و چپ با فلان دید هست. راستی واقعا،عینک دیدمون روهم تغییر میده و خوبیها رو مثه قبل واضح تر میکنه؟ یا میزان خطای چشم ما مانع میشد که خوبیها رو ببینیم!
عحیبتر که چشم هم نمره داره.راستی چشم تو نمرش چنده.
گاهی همین نمره کم باعث میشه کم بگیریم درس از اطاعت وعبادت.خوب میدونی منظورم چیه.
منظورم اینه نمره چشمت که کم باشه و گناه باعثش باشه،نمرت پایین میاد.
خدایا همیشه و همه جا نمرمون رو نمره خدایی با برچسب ستاره ایه:خریدمش برای خودم،بزن رومون.
به قلم:سیده فاطمه موسویان اصل
ابرها هم فرق میگذارند! این ابرها همانهایی اند که درتابستان بدون غرو لند ازکنارهم میگذرند! اما اینبار ک میگذرند نمیدانم چه به سرشان درامده ک حتی برق ازسرشان هم میپرد! صدا که بماند!
به قلم:سیده فاطمه موسویان
دل کندن! نمیدونم دل کندن یعنی چی به فکر شما! اما تو دل کندن هم دل کنده میشه از اون چیز،هم دل؛خودش کنده میشه! گفتن آسونه ولی نمیخام بگم مهم مرحله عمل کردنه چون واقعا سخته. اما نمونه ساده وشدت کمتر رو،میشه تو دوری یکی از خانواده یا دوست،دید. حالا اگه دل کندن یکی از همون اعضای خانواده که توفیق شهادت نصیبش شده باشه،انگار دلت،قلبت،کنده میشه…. آمار شهدا رو نمیدونم چقدره،اما به همون تعداد ،دل کنده ها و به تعبیر دیگه کنده دلها وجود داره. وچقدر سخته این دوری،وچندین سال همراه بی خبری…
ابرها هم فرق میگذارند!
این ابرها همانهایی اند که درتابستان بدون غرو لند ازکنارهم میگذرند!
اما اینبار ک میگذرند نمیدانم چه به سرشان درامده ک حتی برق ازسرشان هم میپرد!
صدا که بماند!
نمیدونم با این اوضاع پیش اومده و قطعی اینترنت،میشه منشن کرد ?
میخواستم منشن کنم،اما اولا لیست منشن نداشتم!
دومافکر کردم نت ندارن بخونن.منم که توی شانس(نگم بهتره)اومدیم و همه اونایی که نت ندارن منشن کردم.
خلاصه مثه معتاداشدیم ،اول که وابسته شدن به اینترنت؛بعدش قطع کردن،بعد نم نم دارن مواد رو میرسونن(ینی وصلش میکنن)
خلاصه نمیدونیم تو این شرایط ترک کنیم یا وصل کنیم!
#به_قلم_خودم مهمون داشتیم آب کتری که جوش اومد،چای رو درست کردم اما رنگ به رو نداشت!! خلاصه موندم چکار کنم.واینکه عیبش رو به روش آوردم(عیب چایی رو میگم)و گفتم دیر دمه!
نیم ساعت بعد چایی رو بردم بازم رنگ نداشت. خلاصه دیدم که وضع خرابه،چای بیشتر از بار اول ریختم ک گذاشتم روی کتری دم آورد خدارو شکر!(این خدارو شکر واقعا خداروشکر داشت!) خلاصه چای واسطه شد تا بگم سرد و گرم روزگار،رنگ و رومون رو تغییر میده اما بالاخره قواممون میده تا برسیم به مطلوب! نکنه تو کمی ها رنگ ببازیم و تو خوشیها نمایش دهنده! هرچیزیش متعادلش خوبه مثل چای،کنارِروزگار!
به قلم:سیده فاطمه موسویان اصل
مثله ماشین حساب دقیق و حساب کتاب شده!
تا حالا واسه همه پیش اومده که یک عدد رو جمع یا تفریق یا جذر یا هر کاری انجام بدی،سریع به جواب میده.چون خودمون نمیتونیم گاهی وقتا سریع به جواب برسیم و خطا میکنیم.
اما نمیدونم چه اتفاقی میفته تو این دستگاه ماشین حساب که سریع جواب درست رو نشون میده، تو این دستگاه کوچیک و عجیب!!ا
ما بعضی از انسانها هم تو این دستگاه پیچیده دنیاییم گاهی دنیا ازمون جمع میگیره،گاهی تفریق،گاهی تو پرانتز کوچیکمون میکنه و گاهی بزرگ!
اما یادمون میره تو دستگاه دنیا تو این لحظه چکار کنیم که حساب و کتاب درست در آد.
گاهی اوقات با دونستن فرمول،جواب اشتباه میشه،گاهی کوچیک میشیم و گاهی بزرگ میشیم!
اما تو این دستگاه دنیا،سعی کنیم به هر قیمتی هر ارزشی پیدا نکنیم.
فقط فرمولها رو به جونمون بدیم تا قوت بگیریم تا موقع مساوی نتیجه خوبی بگیریم.
امسال،شدیم ۳ تا!!
۳ تا طلبه توی خونه و حوزه. نمیدونم کدوم یک از بچه های کوثرنت بود که گفت با آبجیش تو حوزه هستن و کوچیکتره پایه اش بالاتره،منم گفتم خوشبحالشون! امسال هم تشویق شد تا منم دوتا از خواهرهام رو دعوت کنم حوزه.البته خودشون هم تمایل داشتن. منم آبجی هام اومدن حوزه تا اون حسی که اون خانم داشت منم حس کنم. یکی میگه تو خونتون سراینکه کی نماز جماعت بخونه حتما نوبتی میکنید،یکی میگه یکی کم کافی نبود که دوتا دیگه اومد!!(البته به شوخی) البته من هم جواب میدم ب شوخی که تبلیغم خوب یوده و جذب داشتم یاد بگیرید! خلاصه ما هم ۳ تاشدیم امسال.
#سیده
#سیده