♦️واکنش مسعود جعفری جوزانی در پی فلج شدن فک دخترش
?به دخترم گفتند درد شما هیچ ربطی به دندانهای عقل شما ندارد، احتمالا شما هنگام خواب دندان هایتان را به هم فشار می دهید، از این روی دچار اسپاسم شدید، شده اید و باید به این نواحی بوتاکس تزریق شود.
?دخترم که با شنیدن این حرف دکتر نگران شده بود، به او توضیح داد که متخصصانی که قبل از ایشان دیده بودیم، گفته بودند عکس OPG زیاد دقیق نیست و نشان نمی دهد، ریشه دندان تا چه اندازه با عصب ها درگیر هستند، اگر لازم است بروم عکس رنگی بگیرم!
?دکتر با اطمینان به نفس کامل گفتند: خیر، عکس رنگی لازم نیست و همین الان به دلیل اسپاسم و فشار شدیدی که به لثه وارد شده باید بوتاکس تزریق شود؛ عمل اشتباه و نسنجیده ای که باعث شد تا امروز که ۴۰ روز از آن اتفاق میگذرد، فک دخترم فلج شود.
فرم در حال بارگذاری ...
چه سخت دادگریست،دادگری خودت در برابرخودت!!
روزی که خدایت از تو بخواهد که بخوانی آنچه عمل کرده ای!
راستی به خودت چند میدهی؟
فکر نمیکنم اندازه همین تفکر و درنگ،آن دنیا به اندازه پلک برهم زدنی هم،اجازه دو دوتا چهارتا داشته باشیم….
زبانت که بند بیاید کارت تمام شده….آنوقت است که خودت حساب نفست را میرسی!!
بد صحنه ایست روبرو شدن باخودت،میدانی که چه میگویم….
به قلم:ف،موسویان اصل
فرم در حال بارگذاری ...
❓ خدا چیست وچه شکلیست؟
مسئله ای که از حضرت علی علیه السلام پرسیده شد
? ? ? ? ? ?
سؤالى که براى اکثر مردم ، مسلمون و غیر مسلمون ، کوچک و بزرگ حتما پیش اومده ، این است که خدا از کجا آمده ، الان کجاست ؟
از چى درست شده و قبل از خدا چى بوده؟!!
اگر شما هم دوست دارید جواب این سؤال ها را بگیرید باید بدانید عقل و درک و فهم ما قادر نیست به اون مرحله برسه ولى امام على (ع) در مقابل سؤال کفار راجع به خداوند به زیبایی جواب دادند وهم ضعف و عدم درک ما از وجود خداوند را شرح دادند .
سؤال کفار از امام على(ع)
در چه سال و تاریخى خدایت به وجود امد ؟
امام فرمود ؛ خداوند وجود داشته قبل از بوجود آمدن زمان و تاریخ و هر چیزى که وجود داشته…
کفار گفتند:
چه طور میشود؟ !
هرچیزى که به وجود آمده یا قبلش چیزى بوده که از او به وجود آمده ویا تبدیل شده…!!!
امام على (ع) فرمود :
قبل از عدد ٣ چه عددى است ؟
گفتند ٢
امام پرسید قبل از عدد ٢ چه عددیست ؟
گفتند ١
امام پرسید و قبل از عدد ١ ؟
گفتند هیچ
امام فرمود چطور میشود عدد یک که بعدش اعداد بسیاری هست قبل نداشته باشد ولی قبل از خداوند که خود احد و واحد حقیقى است نمیشود چیزى نباشد…؟؟؟
کفار گفتند خدایت کجاست وکدام جهت قرار گرفته…؟!
امام فرمود همه جا حضور دارد
وبر همه چیز مشرف است.
گفتند چطور ممکن است که همه جا باشى و همه جهت اشراف داشته باشى…؟!
امام فرمود :
اگر شما در مکانى تاریک خوابیده باشید صبح که بیدار شوید روشنایی را از کدام طرف و کجا می بینید ؟
کفار گفتند همه جا و از همه طرف
امام فرمود پس چگونه خدایى که خود نور سماوات و ارض است نمیشود همه جا باشد؟؟
کفار گفتند : پس جنس خدا از نور است اما نور از خورشید است خدایت از چیست !؟
چطور میشود از چیزى نباشى همه جا هم باشى قدرت هم داشته باشى !؟
امام فرمود خداوند خودش خالق خورشید و نور است آیا شما قدرت طوفان و باد را ندیده أید؟
باد از چیست که نه دیده میشود نه از چیزى است ،
در حالى که قدرتمند است؟
خداوند خود خالق باد است.
گفتند : خدایت را برایمان توصیف کن ، ز چه درست شده ؟
آیا مثل آهن سخت است ؟
یا مثل آب روان ؟
و یا مثل دود و بخار است !؟
امام فرمود :
آیا تا به حال کنار مریض در حال مرگ بوده اید و با او حرف زده اید ؟
گفتند : آرى بوده ایم وحرف زده ایم.
امام فرمود : آیا بعداز مردنش هم با او حرف زدید ؟
گفتند نه چطور حرف بزنیم در حالى که او مرده ؟!
امام فرمود : فرق بین مردن و زنده بودن چه بود که قادر به تکلم و حرکت نبود…؟!؟
گفتند : روح ، روح از بدنش خارج شد.
امام فرمود شما آنجا بودید و میگویید که روح از بدنش خارج شد و مُرد.
حال آن روح را که جلو چشم شما خارج شده برایم توصیف کنید از چه جنس و چگونه بود !؟
همه سکوت کردند .
امام على (ع) فرمود : شما قدرت توصیف روحى که جلو چشمتان از بدن مخلوق خدا بیرون آمده را ندارید ؛ چطور قادر به فهم و درک ذات اقدس احدیت و خداى خالق روح خواهید بود…
شادی آقا امیرالمومنین علی علیه السلام صلوات
اللهم عجل لولیک الفرج ??
فرم در حال بارگذاری ...
كيك مرغ
مواد لازم ؛
نون تست به ميزان لازم
سينه مرغ 4 عدد
ساقه كرفس جوان 5 عدد
جعفري تازه 1 دسته
پيازچه 3 عدد
گردو نصف پيمانه
ليمو تازه 2 عدد
سس مايونز به ميزان لازم
پودر آويشن 2 قاشق غذاخوري
نمك و فلفل سياه
طرز تهيه؛ > سينه هاي مرغ رو بپزيد و بعد كاملا ريش ريش كنيد،
> ساقه هاي كرفس رو ريز ريز خرد كنيد،
> جعفري و پيازچه رو هم ساطوري ريز كنيد، > همه مواد رو داخل كاسه اي بريزيد و با چاشني ها و مايونز كامل مخلوط و گردو ريز خرد شده رو هم اضافه كنيد،
> لبه هاي نان تست رو جدا كنيد و يه لايه بچينيد كف ظرف و بعد يه لايه از مواد روي نون ها يكدست به ماليد، > اين كار رو ادامه بدهيد تا لايه آخر نون باشه
> حالا با مايونز روي كيك رو بپوشونيد
> در آخر باجعفری و زیتون يا چيز هاي ديگه تزئین کنید
#با_رسپی_های_امتحان_شده
╭┅═ঊঈ??ঊঈ═┅╮
فرم در حال بارگذاری ...
#شیرینی_پفکی_گردویی
زرده تخم مرغ 3عدد
آرد دوقاشق چایخوری
وانیل نصف ق چ خ
بکینگ پودر نصف ق چ خ
پودر هل نصف ق چ خ
پودر قند 75 گرم
گردو نگینی 150 گرم
برای تهیه شیرینی زرده تخم مرغ و پودر قند و وانیل و پودر هل رو ده دقیقه خوب با همزن می زنیم تا زرده ها کاملا روشن بشه بعد آرد و بکینگ پودر رو اضافه می کنیم و آروم دریک جهت هم می زنیم درنهایت گردو رو اضافه کرده و با مواد ترکیب می کنیم کف سینی فر کاغذ روغنی می زاریم و با قاشق از موادمون برمی داریم و با فاصله داخل سینی فر می چینیم و داخل فر 130 یا140 درجه به مدت تقریبی 20 الی 30 دقیقه تازمانی که زیر شیرینی کمی تغییر رنگ بده می پزیم بعد خنک شدن از کاغذ روغنی جدا می کنیم نوش جان
#با_رسپی_های_امتحان_شده
╭┅═ঊঈ??ঊঈ═┅╮
فرم در حال بارگذاری ...
#نبات_رنگی???
1 پیمانه آب + 3 پیمانه شکر را روی حرارت متوسط قرار می دهیم و مدام هم می زنیم تا شکر کاملا حل شود سپس مخلوط را به مدت 10 دقیقه کنار می گذاریم تا خنک شود.
و داخل یک ظرف شیشه ای می ریزیم و رنگ خوراکی دلخواه را اضافه میکنیم و هم می زنیم تا یکدست شود. میتوانید نبات را بدون رنگ درست کنید یا از رنگ های طبیعی مثل زعفران استفاده کنید.
سیخ چوبی را خیس و به شکر آغشته می کنیم و اجازه می دهیم تا کمی خشک شود و سپس با کمک یک گیره داخل ظرف محتوی آب و شکر نگه می داریم.
درست شدن کریستال های نبات حدودا 5 روز طول می کشد. در طول این مدت نباید ظرف را تکان دهیم. و در انتها نبات خیس را با کمک گیره در یک ظرف به صورت آویزان قرار می دهیم تا کاملا خشک شود.
#با_رسپی_های_امتحان_شده
فرم در حال بارگذاری ...
#شیشلیک
مواد لازم:
1 ق غ ماست چکیده
نمک_سماق_فلفل_تخم_گشنیز_به میزان کافی
1/2 عدد دنده گوسفند
1 عدد پیاز
1 ق غ آبلیمو
نصف ق چ زعفران
1 ق غ روغن زیتون
1 عدد برگ بو
1 عدد فلفل دلمه
مراحل:
ابتدا اول گوشت تمیز شسته پیاز رنده فلفل خرد تمام ادویه نمک برگ بو آبلیمو ماست روغن زیتون به گوشت آغشته نمایید در ظرف دربسته یا روی ظرف سلفون کشیده حداقل 9ساعت اگر کمی عجله دارین 2/3ساعت در یخچال قرار دهید.
پس از آماده شدن گوشت از مواد آغشته جدا نماید وبا زعفران مزه دار کنید،گوشت که آماده شده به سیخ کشیده و کمی روی آن را بکوبند.
بهتر است از زغال استفاده کنید اما در صورت عدم دسترسی میتوانید درون فر یا روی اجاق با حرارت ملایم شیشلیک ها آماده نماید،
نکات:
کباب در عین پخت زیاد خشک نشه
اگر زمان کافی برای 9/10 ساعت در مواد نداشته باشد حداقل 2 ساعت در مواد بماند.
اگه 1 قاشق غذا خوری سرکه سیب بزنید طعم فوق العاده داره.
#با_رسپی_های_امتحان_شده
╭┅═ঊঈ??ঊঈ═┅╮
فرم در حال بارگذاری ...
#کوفته_تبریزی
بااین دستور یه کوفته ی خیلی پوک وعالی وخوشمزه دارید تخم مرغ و آرد نمیخواد
نباید گوشت کوفته زیاد چرب باشه که در اینصورت کوفته ترک میخوره
گوشت کوفته زیاد باشه کوفته سفت میشه وپوک نخواهد بود
لپه وبرنج کوفته زیاد باشه کوفته وا میره
قسمت کلیدی کوفته اینجاست گوشت رو که چرخ کردین مقدارلپه ی چرخ شده باید 1دوم یا نصف گوشت چرخ شده باشه و برنج پخته 1 دوم لپه ی چرخ شده باشه توفیلم من هم کاملاً مشخصه اینجوری یه کوفته ی پوک وخوشمزه خواهین داشت
دقیقا 1کیلو گوشت 8تا کوفته متوسط شد
بقیه ی کوفته هارو جداداخل کیسه فریزر میزارم وبعد فریز میکنم وطی یه ماه تا40روزم استفادشون میکنم برا وقتهایی که مهمون ناخونده دارم
گوشت گوساله 1 کیلو
لپه دو لیوان (خام)
برنج 1 لیوان سرخالی یا1چهارم لیوان(خام)
سبزی شامل 300گرم تره و مرزه تازه ریز خرد شده و یا 1 قاشق مرزه خشک یه کم ترخون هم بزنین عالی میشه
پیاز 2عدد بزرگ
نمک، فلفل سیاه ،زرد چوبه .
برا مغز کوفته
پیاز داغ+زرشک، گردو، تخم مرغ آبپز یا آلو خشک و یا آلبالو خشک از هر کدوم که دوست داشتین
#با_رسپی_های_امتحان_شده
فرم در حال بارگذاری ...
✅ترشی انار ?
✍ مواد لازم :
دانه انار 1.5 لیوان
لبو نیم پز 1 عدد سایز متوسط
آب انار 2 تا 3 لیوان
سرکه 1/4 لیوان
پودر گلپر نصف ق چ
پودر گشنیز 1 ق چ
سیاه دانه 1 ق چ
سبزی معطر(زولَنگ) به میزان لازم
نمک و فلفل به میزان لازم
? طرز تهیه:
ابتدا آب انار و سرکه رو به مدت 5 دقیقه در ظرف لعابی میجوشونیم بعد انار و لبو رنده شده (ساطوری شده) بهش اضافه میکنیم حدود 2 دقیقه بجوشه بعد از خنک شدن ادویه جات و سبزی رو اضافه میکنیم من ازچند تا تیکه نبات هم استفاده کردم تا کمی شیرین بشه و سردی ترشی معتدل بشه. درظرف در بسته و در یخچال نگهداری میکنیم.
?باسرکه هم به روش بالاست فقط به جای آب انار از سرکه استفاده میکنیم
#ترشی_انار
#با_رسپی_های_امتحان_شده
╭┅═ঊঈ??ঊঈ═┅╮
فرم در حال بارگذاری ...
✨پرسیدند:
^^فرق کریم با جواد در چیست؟^^
فرمودند:
^^از شخص کریم همین که درخواست کنید به شما عنایت میکند.
?ولی جواد خود به دنبال سائل می گردد تا به او عطا کند.^^
یا امام جواد ادرکنی
فرم در حال بارگذاری ...
با عجله سوار تاکسی شدم اصلا حواسم نبود که ماسکم رو نزدم
ماشین که حرکت کرد دیدم یه صدایی آمد آقا لطفا ماسکتون رو بزنید برگشتم صندلی عقب رو نگاه کردم یه خانوم بدحجاب دو ماسک زده دیدم?
? گفتم ببخشید اصلا حواسم نبود ماسک از جیبم در آوردم و زدم.
گفتم خانوم میشه منم از شما خواهش کنم حجابتون رو درست کنید؟
? با لحن تندی گفت چه ربطی داره آقا!!!
گفتم خانوم محترم همان طور که احتمال داره با ماسک نزدن من به شما ویروسی منتقل بشه
با این تیپ شما و امثال شما هم، ویروس گناه در جامعه پخش میشه و اونقدر آثار سوء داره که از هم پاشیده شدن خانواده های زیادی و چشم چران شدن مردان جامعه فقط بخش کمی از مضراتشه !!
و این کار شما نه تنها جسم ما بلکه روح ماروهم آزار میده!
گفت من اختیارخودم رودارم و به کسی ربطی نداره وشما چشماتون رو ببندید?
منم ماسکم رو برداشتم و گفتم پس شما هم لطفا چشماتو به روی من ، ببند?
? اینجا بود که راننده تاکسی هم سکوتش رو شکست و گفت خانوم اختیار شما توی خونه خودتون هست!!! وقتی به جامعه وارد شدید باید قوانین جامعه رو رعایت کنید و بیرون از خونه ، قانون اینه!!
? هنوز منم خودم رو آماده کرده بودم چیزی بگم که …
گفت آقا نگهدار میخوام همین جا پیاده بشم
آقای راننده هم سریع نگه داشت اونم پیاده شدو درو کوبید و رفت.
ماسکم رو زدم و گفتم آقای راننده ببخشید مشتری تون رو هم پَروندم کرایه ای هم به شما نداد.
اون بنده خدا هم یه لبخندی زد و گفت فدای سرت.
✍ همین طور که داشتیم میرفتیم با خودم کلنجار می رفتم چطور میشه در عرض چند ماه دولت و مردم دست به دست هم میدهند و ماسک زدن رو بین اکثر مردم جا میندازن اما همین عمل رو برای حجاب انجام نمیدن و میترسن که با یک کلمه و توصیه مؤدبانه با این عمل پر از خطر مقابله کنن؟؟ تا جایی که ما حرفش رو میزنیم اینطوری عکس العمل نشون میدن!
? چطور میشه برای کرونا به هر مکان عمومی که میخوای وارد بشی اول نوشته بدون ماسک وارد نشوید!!
و اگه بدون ماسک وارد بشی اولا همه چپ چپ نگاهت می کنن بعد هم بعضی جاها خدمات رسانی نمی کنن!
? چرا در قضیه ماسک همینقدر میفهمیم که جامعه مانند کشتی است که ماسک نزدن یعنی سوراخ کردن کشتی و ضرر زدن به همه ولی ….در قضیه حجاب ،اینو نمی فهمیم ؟ یا نمیخواهیم بفهمیم ؟؟!!!!???
?کاش برای حمایت و حفظ حجاب هم به اندازه ای که بخاطر ماسک تذکر میدیم ، تذکر می دادیم.?با عجله سوار تاکسی شدم اصلا حواسم نبود که ماسکم رو نزدم
ماشین که حرکت کرد دیدم یه صدایی آمد آقا لطفا ماسکتون رو بزنید برگشتم صندلی عقب رو نگاه کردم یه خانوم بدحجاب دو ماسک زده دیدم?
? گفتم ببخشید اصلا حواسم نبود ماسک از جیبم در آوردم و زدم.
گفتم خانوم میشه منم از شما خواهش کنم حجابتون رو درست کنید؟
? با لحن تندی گفت چه ربطی داره آقا!!!
گفتم خانوم محترم همان طور که احتمال داره با ماسک نزدن من به شما ویروسی منتقل بشه
با این تیپ شما و امثال شما هم، ویروس گناه در جامعه پخش میشه و اونقدر آثار سوء داره که از هم پاشیده شدن خانواده های زیادی و چشم چران شدن مردان جامعه فقط بخش کمی از مضراتشه !!
و این کار شما نه تنها جسم ما بلکه روح ماروهم آزار میده!
گفت من اختیارخودم رودارم و به کسی ربطی نداره وشما چشماتون رو ببندید?
منم ماسکم رو برداشتم و گفتم پس شما هم لطفا چشماتو به روی من ، ببند?
? اینجا بود که راننده تاکسی هم سکوتش رو شکست و گفت خانوم اختیار شما توی خونه خودتون هست!!! وقتی به جامعه وارد شدید باید قوانین جامعه رو رعایت کنید و بیرون از خونه ، قانون اینه!!
? هنوز منم خودم رو آماده کرده بودم چیزی بگم که …
گفت آقا نگهدار میخوام همین جا پیاده بشم
آقای راننده هم سریع نگه داشت اونم پیاده شدو درو کوبید و رفت.
ماسکم رو زدم و گفتم آقای راننده ببخشید مشتری تون رو هم پَروندم کرایه ای هم به شما نداد.
اون بنده خدا هم یه لبخندی زد و گفت فدای سرت.
✍ همین طور که داشتیم میرفتیم با خودم کلنجار می رفتم چطور میشه در عرض چند ماه دولت و مردم دست به دست هم میدهند و ماسک زدن رو بین اکثر مردم جا میندازن اما همین عمل رو برای حجاب انجام نمیدن و میترسن که با یک کلمه و توصیه مؤدبانه با این عمل پر از خطر مقابله کنن؟؟ تا جایی که ما حرفش رو میزنیم اینطوری عکس العمل نشون میدن!
? چطور میشه برای کرونا به هر مکان عمومی که میخوای وارد بشی اول نوشته بدون ماسک وارد نشوید!!
و اگه بدون ماسک وارد بشی اولا همه چپ چپ نگاهت می کنن بعد هم بعضی جاها خدمات رسانی نمی کنن!
? چرا در قضیه ماسک همینقدر میفهمیم که جامعه مانند کشتی است که ماسک نزدن یعنی سوراخ کردن کشتی و ضرر زدن به همه ولی ….در قضیه حجاب ،اینو نمی فهمیم ؟ یا نمیخواهیم بفهمیم ؟؟!!!!???
?کاش برای حمایت و حفظ حجاب هم به اندازه ای که بخاطر ماسک تذکر میدیم ، تذکر می دادیم.?
فرم در حال بارگذاری ...
نامش «آمنه» است و در کارت جانبازی او نوشته 70 درصد شیمیایی! آپارتمان کوچکی در اکباتان تهران دارد و با تنهایی اش تنها دلخوش خاطرات روزهای جنگ است. آمنه وهاب زاده جانباز شيميايي دوران دفاع مقدس که نشان برترين داوطلب هلال احمر در دوران جنگ را دارد متولد شهر اردبیل است. او در دوران کودکی به دلیل شغل تجارت پدر همراه با خانواده برای سکونت به شهر سامرا عراق نقل مکان کردند. پدر آمنه به دلیل فعالیتهای سیاسی و انقلابی همیشه با یاران امام خمینی(ره) در کاظمین و نجف در ارتباط بود و این تعاملات در زندگی، تربیت و شخصیت آمنه تأثیرگذار شد.
می گوید: 15ساله بودم که پدرم به طرز مشکوکی درعراق به شهادت رسید و من هم به دلیل فعالیتهای ضد شاهنشاهی ایران در عراق از طرف استخبارات رژیم بعث به ایران تبعید شدم. خوشبختانه خواهرم در تهران سکونت داشت و من در منزل ایشان مستقر شدم. پس از چند روز به من گفتند باید با آقای عسکراولادی و آقای نعیمی همکاری سیاسی داشته باشم. یکی از وظایف مهمی که از طرف حزب بر عهده من بود توزیع و نصب اعلامیه ها و سخنرانیهای حضرت امام بود که چندین بار هم از طرف ساواک دستگیر و زندانی شدم و چون مدرکی نداشتند مرا آزاد کردند. آن دوران به دلیل جوانی و توانی که داشتم خیلی فعال بودم و درکنار فعالیتهای سیاسی دورههای مختلف امداد و درمان را گذراندم تا بتوانم در راهپیماییها و درگیریها کمک حال زخمی ها باشم.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی همچنان با حزب در ارتباط بودم، اما پس از آغاز جنگ تحمیلی به عنوان مسؤول تحویل شهدا در بیمارستان امام خمینی(ره) تهران مشغول کار شدم. این مسؤولیت پایدار نبود و پیشنهادهای زیادی برای پستهای مهمتر میشد، زیرا درآن بحبوحه انقلاب و جنگ بسیاری از قسمتها و نهادها نیازمند اشخاص انقلابی بود. مسؤولان هم براساس تواناییهای من پستهایی اعم از مسؤولیت امورخواهران در جهاد سازندگی کرج، مسؤول گروه خواهران در ستاد نمازجمعه تهران و مسؤولیت حفاظت و امنیت خواهران نمازجمعه تهران را بر عهده ام گذاشتند.
می گوید: پیش از انقلاب بر اثر شکنجه های ساواک کمی زخمی شدم، اما شلاقها تنها کبودی در بدنم به جا گذاشته بود. اولین مجروحیتم بر میگردد به سال 1359 زمانی که مسؤولیت حفاظت و امنیت خواهران نماز جمعه تهران را بر عهده داشتم. در یکی از نمازهای جمعه منافقین اقدام به بر هم زدن جمع نمازگزاران کردند و مردم را مورد ضرب و شتم قرار میدادند. من هم که وظیفه نجات جان زنان نمازگزار را بر عهده داشتم به طرف زنان منافق داخل جمعیت رفتم که یک بلوک سیمانی به پایم پرتاب شد، پایم شکست و روانه بیمارستان شدم.
به عنوان امدادگر وارد جبهه شدم
لحظه ورود آمنه به جبهه هم شنیدنی است. میگوید: نیروی جوانی، شور انقلابی و حس دفاع از کشور در وجود من نقش بسته بود و زمانی که حضور مردم در جنگ اعلام شد با همان پای شکسته از بیمارستان امام خمینی(ره) تهران به طرف مسجد جامع «واقع در پل سیمان شهرری» به راه افتادم تا از طرف کمیته انقلاب اسلامی به جبهه اعزام شوم. پس از نام نویسی و گذراندن دوره های گوناگون نظامی در پادگان جی تهران و همچنین آموزش چهار ماهه دوره هایی اعم از سلاحهای سنگین، رانندگی تانک، عبور از دیوار مرگ، سقوط آزاد، تاکتیکهای رزمی، رزم شب و… به عنوان امداد گر به جبهه جنوب اعزام شدم.
پس از حضور در جبهه مدتی به عنوان امدادگر در بیمارستان پتروشیمی کار امدادی و بهیاری انجام میدادم. در آن لحظات کار پرستاران تنها پرستاری و درمانی نبود ما هم مشاور روانشناس بودیم، هم سنگ صبور رزمندگان و هم نویسنده وصیتنامه ها و حتی خاک تیمم برای رزمندگان مجروح تهیه میکردیم تا نمازشان قضا نشود.
عملیات با حضور شهید همت
چون به زبانهای عربی و انگلیسی مسلط و دورههای کامل نظامی واطلاعاتی را گذرانده بودم به مأموریتهای برون مرزی اعزام میشدم بخصوص مأموریت به بغداد و شهرهای گوناگون عراق. یکبار همراه با شهید حاج ابراهیم همت با یک گروه 6 نفره چریکی مأموریت داشتیم از مرز سردشت به طرف کردستان عراق برویم. پس از گذشتن از کوهستانهای صعب العبور به مناطق مین گذاری رسیدیم که شناسایی شدیم. آن زمان کردهای عراقی و ستون پنجم همه جا نفوذ داشتند. چند خمپاره به طرف ما شلیک شد که با برخورد به میدان مین انفجارهای مهیبی ایجاد کرد که از موج انفجار بیهوش شدم. شهید همت به دلیل مصدومیت من عملیات را متوقف کرد و سریع به مقر برگشتیم. پس از آن حادثه من 40 روز در کما بودم.
چمران را در جبهه نمی توانستید پیدا کنید
در مورد شهید چمران باید بگویم: شهید چمران را در جبهه نمی توانستی پیدا کنی، چون او همه جا بود. من پس از گذراندن دوره های چریکی در لبنان یک بار او را در جبهه در حالی که پاهایش مجروح شده بود دیدم. پس از درمانها و پانسمان اولیه با اینکه نیاز به استراحت داشت از جایش بلند شد و به طرف خط مقدم حرکت کرد. حتی یکی از عکسهایم را با شهید چمران بر دیوار یکی از شهرهای جنوبی کشور ترسیم کرده اند.
روزی که بدجور مجروح شدم
نخستین مجروحیت من بر میگردد به شبیخون رژیم بعث به ایستگاه عملیات آبادان که بسیاری از بچه های رزمنده شهید شدند. آن شب پس از حمله عراقیها به گروه امدادی بی سیم زدند که آمبولانس اعزام کنند، ولی آمبولانس به مأموریت رفته بود. وقتی هم آمبولانس آمد راننده آن قدر خسته و زخمی بود که نمی توانست دوباره اعزام شود، برای همین خودم با سرعت سوار آمبولانس شدم و به طرف منطقه به راه افتادم. وقتی به آنجا رسیدم با صحنه تکان دهنده ای روبهرو شدم.همه بچه ها شهید شده بودند و آنهایی هم که نفس میکشیدند آن قدر خون از بدنشان رفته بود که کاری از دست من بر نمی آمد. در این میان یک مجروح خیلی وضعیت وخیمی داشت و من به هر زحمتی بود او را سوار آمبولانس کردم. رزمنده زخمی به زحمت لبهای خشکیده اش را تکان داد و گفت: امدادگر! گفتم: بله، بعد گفت: راننده آمبولانس. گفتم بله منم. بعد بیهوش شد. همین لحظه یکی از رزمنده ها که جان سالم به در برده بود و تنها از کتفش خون میآمد جلو آمد و گفت: خواهرم شما به مجروح برسید من رانندگی میکنم.
از بد حادثه راننده آمبولانس مسیر برگشت را فراموش کرد و با اینکه نباید چراغ آمبولانس را در شب روشن کرد این کار را انجام داد که با روشن شدن چراغ آمبولانس عراقیها ما را به گلوله و خمپاره بستند.
آن قدر آتش زیاد بود که صدای خودم را نمی شنیدم فقط احساس کردم شکمم میسوزد. وقتی به بیمارستان پتروشیمی رسیدیم آن قدر به آمبولانس شلیک شده بود که مجبور شدند برای بیرون آوردن ما در آمبولانس را اره کنند. وقتی در آمبولانس باز شد، دکتر گفت: «این خواهر که متعلقات شکمش روی زمین ریخته…» آن وقت بود که بیهوش شدم.
به عنوان شهید میخواستند من را دفن کنند
سپس مرا به داخل بیمارستان منتقل کردند و روده هایم را به داخل شکم برگردانده و آن را با یک دستمال بسته بودند. وقتی مرا به اتاق عمل منتقل کردند علایم حیاتی من از کار افتاد و به علت فراوانی مجروحان مرا به سرعت به معراج شهدا منتقل کرده بودند.
نمی دانم چند روز طول کشید، ولی روزی که میخواستند شهدا را به داخل خودروی حمل شهدا منتقل کنند دیدند مشمعی که مرا داخل آن پیچیده بودند بخار کرده است.
سپس مرا به سرعت به داخل بیمارستان منتقل کردند. دوستان حاضر در بیمارستان میگفتند: دکتر وقتی که دوباره شما را دید گفت: چرا دوباره این شهید را اینجا آوردید؟ و مسؤولان حمل شهدا گفتند آقای دکتر، ایشان زنده اند! پزشکان که خیلی خوشحال شده بودند مرا به اتاق عمل منتقل کردند و امروز در خدمت شما هستم.
گلدانها را به یاد آن 5 شهید آب میدهم
وقتی جانباز شیمیایی آمنه وهاب زاده گلدانهای خانه اش را آب میداد، گفت: این گلدانها مرا یاد آن پنج شهیدی میاندازد که پس از عملیات آنها را در سنگری منفجر شده پیدا کردم. همگی زنده بودند، ولی وقتی به هریک آب تعارف میکردم میگفتند اول به دوستم بده تا اینکه وقتی نوبت به پنجمین نفر رسید همگی شهید شدند، در حالی که سرهایشان روی شانه یکدیگر بود.
لحظه ای که شیمیایی شدم
آن زمان در عملیات «والفجر یک» که در منطقه فکه انجام شد امدادگر بودم. چند ساعتی از اذان صبح گذشته بود و من در چادر امدادی پانسمان پای یکی از مجروحان را تعویض میکردم که هواپیماهای عراقی منطقه را بمباران کردند. پس از بمباران به سرعت از چادر بیرون آمده و به عمق منطقه بمباران شده رفتم تا مجروحان را نجات دهم. بوی سیر «گاز خردل شیمیایی» در همه منطقه پخش شده بود. به سرعت ماسکم را زدم، ولی وقتی به چادر برگشتم دیدم آن جانبازی که داشتم مداوایش میکردم ماسک ندارد برای همین ماسکم را بر داشتم و به صورت آن مجروح زدم. صورتم و چشمانم خیلی میسوخت و بدنم شروع به خارش کرد و دستانم تاول زد. به گونهای که تاولهای روی صورتم آویزان شده بود آن قدر که بیهوش شدم. از آنجا مرا به بیمارستان صحرایی و پس از آن به بیمارستان اهواز منتقل کردند. یادم هست آن جانباز در بیمارستان صحرایی فریاد میزد این خواهر جان مرا نجات داد…
پس از پایان دوران دفاع مقدس آموزشهای امدادی خودم را کامل کردم و به جمعیت داوطلبان هلال احمر پیوستم. هرجا ماموریت بود حاضر بودم بخصوص در دوران رحلت امام(ره) که 70 روز مسؤولیت امدادی خواهران هلال را بر عهده داشتم. اکنون هم در خانه کوچکم زندگی میکنم . البته عضو بسیج محله هستم و در تمام فعالیتهای مسجد مشارکت دارم بخصوص در ایام ماه مبارک رمضان، محرم و فاطمیه. از کسی هم انتظار ندارم. وظیفه ای بوده که انجام دادم. خدا را شکر …
شاید قصه ما اینجا به پایان برسد، اما آیا میتوانیم براحتی از این قهرمانان جنگ عبور کنیم؟ اگر این افراد در یک کشور اروپایی این گونه ایثارگری میکردند چه پاداش و امکاناتی در اختیار آنها بود؟ … فقط همین والسلام…
فرم در حال بارگذاری ...