آرامگاه جان ! بین برج های بلند و ساختمان های سربه فلک کشیده ک انگار اگر بلند نباشند کلاس شهر به هم میخورد،میگذرم . مسیرم گذر از خیابان است،هر سمت خیابان،مجتع های تجاریست ک با رقابت با دیگر مجتمع هاست . ازسرخیابان، زرق و برق های مغازه ها و بازار خودنمایی میکنند.کنارشان درختها،ردیف شده و ب فاصله کنارهم اند،شاخ و برگها هم تا سقف آسمان خوش تراشیده شده اند.لاغر و باریک اندام ! ازحق نگذریم جاذبه دارد،بخصوص باغ ویلایی هایی ک برگهای درختهایشان زیبا نماداده اند ،در و دیوار شهر و خیابان را . غروب ک میشود همه مردم بیرون میریزند و تازه کاسبی شهر شروع میشود و زیباییش را لامپهای شهرداری روشن میکند . اما اذان پخش میشود دراین همهمه بازار،تو فارغ میشوی از هرچیزی ک دیده بودی و دوان میشوی سمت مسجد و آرامگاه اصلیِ جان !
به قلم:سیده فاطمه موسویان اصل
فرم در حال بارگذاری ...
جواد است و پسرِ رضا و رضا هم پسرِ امام کاظم . همه دستی در بخشندگی دارند . این بخشندگی ارثیست.همه ارث میبرند و ب توهم رسیده اقا زاده . جودت را بی شک از ضامن آهو شدن پدرت داری و پدرت هم ازبخشش پول ب نیازمند . چ سلسله عجیبیست این خاندان،عجب اعجاز میکنید گویا دم مسیحایی و عصای موسایی هم دارید . با دم مسیحایی و عصای موسایی ،هم زنده میکنید و هم راه گشا میشوید وهم از جودتان میبخشید . خلاصه خاندان موسوی عجب کرامی دارند . اما آقا جان ب ماهم نگاه کنید عمریست چشممان دخیل به پدرتان است …
به قلم:سیده فاطمه موسویان اصل
فرم در حال بارگذاری ...
وقتی دستت به قلم شود،ذهنت دیگر آرام نمیشود. همه چیز را خوب نگاه میکنی تا خوب دیده باشی و ب ذهنت بسپری. گاهی دراین بین، تکاپوهای ذهنت آرام میگیرد. ب ذهن ک میسپری باید درجایی مکتوب شود وگرنه همچنان میدود این اسب سرکش. دربندش میکنی تا هم ب کتابت بیاید وهم راه ناپیداشده را درونش بکاوی. ِانوقت ازبین نوشته ها سرنخ جدیدتری میابی ک تا بحال ب ذهنت نرسیده واینبار دستت با کلمات دست ورزی میکند و ب سراغ بازی کلمات میرود و ب میدان میریزد هرچه ک در قید کرده! انوقت نوشته ها آزاد میشوند از قیدوبند و طرح میزنندذهن را ک در تصورت بمانند و ببینی و حتی لمس کنی…
فرم در حال بارگذاری ...
یامهدی بیا و سرجایت بمان تاهمه آرام بگیرند . بیا ب جان اشکهای مادرت … *بیا بخاطر اشکهای مظلومان…صدایشان رامیشنوی آقا… آنروز فلسطین،دیروز عراق،امروز هم مردم مسلمان هند*… آقا بیا و تکه های پازل ریخته بهم جهان را،قشنگ سرجایشان بگذار . خودت بیایی همه چیز خوب چیده میشود،تو ک نیستی هیچ چیز سرجایش نیست . بیا ای قرار دهنده قرارها مهدی جان . صدایمان ب هیچ پارلمان ایجاد آرامش نمیرسد،تنها جایی ک میشناسیم پارلمان آرامش توست آقاجان …
به قلم؛سیده فاطمه موسویان اصل
فرم در حال بارگذاری ...
فاصله زیادی نبود از خونه ما تا سر ایستگاه . اما ازایستگاه تا خیابون آقا رضایی ک میرسیدم تازه راه رفتن شروع میشد ! مسیر آقا رضایی یاهمون حصارک بالا.اولای مسیر همین تصویریه ک میبینید . واسه من ک میخواستم هرروز ایم مسیر رو برم و بیام سخت بود . روز اول وقتی رفتم حوزه الزهرا،اولین نفربودم .(البته واسه من روز اول بود چون غیرحضوری بودم) منتظرشدم ک بیان و در رو باز کنن،ازینکه ب موقع تونسته بودم برسم خوشحال بودم . واردشدم و با حوزه زببایی ک ی حیاط باربک و مستطیل شکل داشت،در حیاط رو به سالن اجتماعات و راهرو ها وصل میکرد.خلاصه اوندوز روز ولادت بود اما دقیق یادم نیست واسه کدوم امام . اما جمله ایکه بانی حوزه توی صبحگاه گفت هنوز یادمه؛اللهم اجعلنی فی درعک الحصینه التی تجعل فیها من ترید،چقدر اونلحظه حس خوبی داشتم وازینکه تونسته بودم درسمو حتی با وقفه شروع کنم خوشحال بودم.اما همکلاسیهام ک دوره کلاسشون حضوری بود منطق داشتن میخوندن.من غیر حضوری و درسهای لازم رو میرفتم . هنوز تو ذهنم زمزمه میکردم جمله رو،اللهم اجعلنی … رزق اونروز و امشبم دوباره دیدن این ذکر شد.والبته همراه من تو همه لحظه ها …
فرم در حال بارگذاری ...
وقتی کلمات هم بازیشان میگیرد ! مثلا کلمه ای را نمیخوای ب طرفت بگی،ولی میگی! اوضاع رو داغون میکنی ! یا وقتی که از کسی دلخوری حتی متنی ک برات میفرسته تلاشت رو میکنی یه چیز ازش بیرون بکشی واتفاقا هم ازش ظاهرمیشه ازش؛ولی بعدا میبینی مثه سراب دروغ بوده!وچشات آلبالو گیلاس میچینه ! یا اینکه کلمه ای رو میگی ک بعدا بهش فکر میکنی،به خودت میگی چرا یهو گفتم!یا برعکسش میگی آخیش حالش رو گرفتم تا اون باشه و دیگه حرف نزنه ! خلاصه هر کدوم چه خوب چه بد دقت خودمونو بالا ببریم کلمه ها کار ندن دستمون !
به قلم سیده فاطمه موسویان اصل
فرم در حال بارگذاری ...
ازدست دادن روبوسی کردن دست زدن ب وسایل عمومی بپرهیزید.اینهمه اخطار برای یه ویروس نادیده و البته زیاد شنیده شده ! قبول دارم ک راه انتقالش سریعه ولی اینم ی ویروسه عین همه ویروسها،ولی علت اینهمه ترس و واهمه رو نمیدونم! اما ی ویروس هست ک بهش میگن خودتو ب کوچه علی چپ بزن! کاربردش تو مواقعیه ک ب ضررت داره تموم میشه،الان دقیقا حکایت حال خودمه.اینهمه درد از نبود مولا داریم اما خودمون رو ب کوچه علی چپ زدیم.اتفاقا این درد بیخیالی و کم توجهی ویروس بزرگ تری از کروناست ک ی عمره جونمونو میخوره ولی …
به قلم:سیده فاطمه موسویان اصل
فرم در حال بارگذاری ...
خدایا خودت میبینی و بیخود نیست ک مفرِّق بین نور و دیجور شناخته شده ای!
همین بینابودنت هم هست ک مفرِّقت کرده!
چون چشم را همه دارند و اتفاقا هم میبینند،اما نمیبینند!
کسی ک از بینا بودنت چیزی دستگیرش نشود،چیزی گیر دستش ک نور ونا نور را ببیند،نمیبیند!
امان از روزی ک آدم ادای بینا بودن در آورد و خود را مفرِّق بداند در حالیکه اشتباها فرق بگذارد!
تو را زیباترین بینا میدانم ک حتی حق بودن یونس در دل حوت را دیدی در بین ظلمت!
آنقدر صاحب نوری ک چیزی از زیر ذره بینت نمیگذرد حتی در دل تاریکی…
ایمان دارم ب انچه ک روشن میکنی در دل تاریکی ات.چون زیباترین مفرِّق تویی،خدای خوبم.
فرم در حال بارگذاری ...
فرم در حال بارگذاری ...
بازیگران دروغ میگویند همیشه اون نقشی ک اجرا میکنن دروغه!چون با خود واقعیشون یکی نیست.چون بازیگرن و کارشون اینه ! حال آدم بهم میخوره انقدر توی فیلمها غرق میشن ک گاهی اوقات باید بهشون گفت فیلم تموم شده بیا بیرون از رل ! بیا و خودواقعیت رو نشون بده.اما ی بازیگردیگه ام داریم مکتب نرفته بازیگرشده ! اونم آدمایی ک مسئله آموز صد مدرس شدن،خوب ادا درمیارن خوووب . *اما یقینا خطراین مکتب نرفته ها بیشتراز مکتب رفته هاست.چون نمیدونی الان دارن نقش بازی میکنن.بنده خداها کارشون بی مزده. بیاییم خارج از گود دنیا،خودمون باشیم و خودمون*. تا توی گود هستی بخاطر دل دیگران و مسابقه کارکن.اما بیرون گود واسه خودت باش چون حساب کتابت زمین میمونه یه وقت !!.
به قلم:سیده فاطمه موسویان اصل
فرم در حال بارگذاری ...
همین تن سالم همین بی پولی ولی ب اندازه نیازت خودش خوشیست.چون خیلیها همین خوشی ک تو ب دنبالش هستی،زیر دلشان زده . شاید باورت نشود آنهاهم حسرت روزگار تو را میخورند . این به اندازه داشتنت، یعنی تو همین اندازه ظرفیت داری .از کجا میدانی ک بیشتر پول داشتنت دین و دنیایت را شرطی نکند ؟ خلاصه گاهی از گوشه تفکراتت نگاه کن ب زندگی ساده و بی تکلفت معنی حرفهایم را متوجه میشوی ! آنوقت خستگی شوهر یا پدرت،غرغر های مادر و خواهرت،گلدانهای ساده خانه ات،بی تزئین بودن خانه ات،عاشقانه ترین جای دنیا میشود؛چون خودت برایش زحمت کشیده ای آنهم باچنگ و دندان !
به قلم:سیده فاطمه موسویان اصل
فرم در حال بارگذاری ...
لیلا
لیلا هم که عمرش ب دنیا نبود انگار جای خالی مادر و پدر رو حس میکرد.و میدونست ک کسی ک بهش آب و غذا میده ؛دیگه نیست ،اونم طاقت نیاورد و یک سال بعد از فوت پدر و مادرش،فوت کرد. و همون تصویری ک از بچگی هاش توی ذهنمون مونده بود،قاب شد کنار عکس پدر و مادرش.
بخش 4
به قلم:سیده فاطمه موسویان اصل
فرم در حال بارگذاری ...