19 بهمن 1400
#به_قلم_خودمیک قانون ابدی وحتمی داریم که هیشکی نمیتونه از زیرش در بره،و اون مرگه!!هرجووووور که فک کنی نمیتونی ازش در بری!هرجور که بخوای و نمیشه!اما اگه خودت رو الان تو اون لحظه ناگهانی ببینی چه حالی میشی؟(البته دوراز جون)بهش فک کن!!اصلا زبونت بند میاد ک… بیشتر »
نظر دهید »
19 بهمن 1400
سلام بانو بانوی بلند اوازه دمشق.... امروز لایق بودم خادمت باشم.وازین حس خوشحالم.ازینکه از دوهفته قبل خادم شدنت را انتخاب کردم. اما از راه دور....بساط خیلی کم و ناچیزی که آماده کرده بودم برای خادم شدنت را جمع کردم و راهی شدم به مدرسه. *هیچ چیزی نداشتم که… بیشتر »
19 بهمن 1400
سلام بانو دلم تنگ است...نه از مردم روزگار...از زیارت نیامدن.... از ندیدن صحن و سرایتان....ندیدن هرچه اطراف شماست وباشما زیبا میشود.... من نمیدانم و طاقت دوری ازحرمتان را ندارم...اخرین بار زیارت موقع برگشت برف شدیدی درحال بارش بود... و حدود 3سال پیش بود.… بیشتر »
19 بهمن 1400
دلم اروم میشه وقتی انگشتر تبرکی رهبر رو میپوشم و هربار دلم قرصتر میشه و انگار همه کارهام ردیف میشه!!خلاصه که نگهش داشتم که گاهی مثل الان با شوق بپوشمش.واین یک حس خوبه.دقیقا نزدیک عید بود و روز سه شنبه که از خوشحالی بال در اوردم که نامه ام جواب داده شده.… بیشتر »
19 بهمن 1400
#شعــر ☕️?باید اصلا شهید می شد اوتا بہ مردانگے مثل باشد!و همیشه براے قاسمهامرگ شیرینتر از عسل باشد...شعر از: محمد_کابلی#حاج_قاسم بیشتر »