03 بهمن 1400
? یک بار در مهمانی یک بشقاب بادمجان جلوی ایشان میگذارند. کمی میخورد و میگوید: «من چیز دیگری نمیخورم، همین برای من کافی است!» و بشقاب را تا ته میخورد! موقعی که بیرون میآیند، یکی از همراهان میگوید،« آقا! این چه کاری بود که کردید؟ شاید کس دیگری هم… بیشتر »
نظر دهید »
03 بهمن 1400
چشماتو ببند و تصور کن که پیر شدی و تنها یک آرزو برات مونده: “که برگردی و برای هدفات تلاش کنی وقدر زندگیتو بدونی” حالا چشمات و باز کن: آرزوت برآورده شد :) از همین حالا زندگی کن بیشتر »