وقتی با توسل به حضرت عباس از زنده به گور شدن این رزمنده ایرانی،نجات گرفت،و بعد به مهدی ابریشمچی ،تو موصل حمله کرد!!!!
#ستارگان_راه
شاید اگه نمیگفت ،از زیر خروارها خاک و زنده به گور شدن نجات گرفته،اونهم بخاطر شباهتش به برادر یک عراقی ،
و ازینکه گفت ،دِینی به گردن شماست که به نسلهای بعد جنایت منافقین و صدام رو برسونید ،ادامه کتاب رو نمیخوندم .
انقدر جذاب بود که هر بخش ،خودم رو تصور کردم ،کنار گودال پراز مجروح و زخمی و آه و ناله مجروحین ایرانی و اسیر در چنگال عراقی ها، و دستهایی که کمک طلب میکرد،ایکاش میشد دستی بود و کمکشون میکرد …
تا از زنده به گور شدن نجاتشون بده ….
و نجات گرفتن این اسیر ایرانی،وقتی حضرت عباس رو صدا میزنه…
و بازهم تصور خودم کنار رنجر ایرانی،که اسیر میشه و به زندان موصل میبرنش،
وبعد لحظه تدارک دیدن، نقشه قتل مهدی ابریشمچی،که برای جذب گروهک منافقین ،به زندانهای موصل عراق،اومده،و حمله به اون با تیغ توسط این رزمنده!و بقول خودش هزار نقشه که چجور جاساز رو ببره به اتاق اون ادم!!
و تصور اینکه چه عاقبتی در انتظارشه!!
سریع انتهای،کتاب رو نگاه انداختم شاید تصویری از این رزمنده باشه ولی نبود.ترجیح دادم ،کتاب رو تا آخر بخونم و بعد سراغ عکسش برم!!
رزمنده بسیار شجاع که 9 ماه بخاطر همین،کار که هدفش قتل ابریشمچی بوده،در زندانهای منافقین ،شکنجه میبینه وشاهد شکنجه های دیگران هم بوده.
و مجدد برگشتش به موصل!!
(فک کردم شاید برگرده ایران ،ولی دوباره برش میگردونن موصل!!)
انگار این بنده خدا وظیفش بوده انقد خودشو ب خطر بندازه!!جوری که اقای ابو ترابی بهش میگن ،کمتر خودتو به خطر بنداز!!
ولی اون از کارهاش دست برنمیداره.
از جمله،وقتی تو سرمای عراق بیرون میندازنش تو حیاط برای جریمه، اونم تاچشمش ب تانکر نفت میفته،که میرسه به اتاقهای سربازان و افسران عراقی،
خودشو با دست و پای بسته میرسونه به شیلنگ نفت و میندازش تو فاضلاب تا عراقیها هم طعم سرما رو بچشن!!
و تا یکهفته بدون نفت میمونن و دم نمیزنن چون مجبور بودن،جواب پس بدن به بالادستیهاشون!
و کمک کردن به درسخوندن ،یک رزمنده ایرانی برای سواد اموزی که الان استاد زبان خارجه هستن و خیلی کارهای دیگه.
خیلی توصیه میکنم بخونیدش،البته مقداری حاوی خاطرات دلخراش هست….با احتیاط بخونید و انتقال بدید
اسم رزمنده،عباس حسین مردی ،بود که با چیزی که تصور کردم،نزدیک بود چهرشون
#به_قلم_خودم #معرفی_کتاب