وقتب اعلامیه اش را دیدم جا خوردم...!!°•○●
27 بهمن 1400
«بعد از شهادت پسرم فهمیدیم که او یک خیر به تمام معنا هم بود. همان اولین روزهای شهادتش مقابل در ایستاده بودم که دیدم یک پیرزن آمد و با دیدن اعلامیه علی خیلی تأسف خورد. بدون اینکه بداند پدر شهید هستم با حالت خاصی از من پرسید این جوان کی شهید شد؟ پرسیدم علی را از کجا میشناسی؟ پیرزن شروع کرد به گریه کردن و گفت: زمستان دو سال پیش ما بخاری نداشتیم و از سرما به زحمت افتاده بودیم. نمیدانم شهید از کجا فهمیده بود بخاری نداریم که یک بخاری برایمان خرید و به خانه مان آورد.»
به روایت پدر شهید
#شهید_علی_امرایی?
http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani