نفتیه نفت!
دیروز تو کوچه نفتی اومده بود و با صدای بلند میگفت نفتیه نفت!
یاد اونوقتایی افتادم که شاید بعضیا یادشون نیاد یا اصلا ندیدن
که
تو سرمای پاییز و زمستون بدون نفت مجبور بودن مامان و بابا ها برن توصف نفت بمونن تا غروب که شاید نوبتون بشه اونهم برای یه پیت نفت.
یا اینکه کپسول خوراک پزی که هنوزهم بیشتر روستاها استفاده میکنن رو باصدای کپسولی که یه آهنگ داشت،وقتی صداش میومد همه خونه ها کپسول هاشون رو میاوردن و روی زمین با پا غلت میدادن تا سر خیابون!
وکوچه شبیه چیزی مثله زلزله و انفجار میشد،وبا این صدا همه اوناییکه متوجه نمیشدن که کپسولی اومده خبر دار میشدن!
وجالبتر که توهم با قد کوتاه که پات به کپسول نمیرسید که حرکتش بدی دنبالش میدویدی!
خدارو شکر بابت این نعمت واینکه بازهم نفتی،یادمون اورد اون روزگار رو.