نان بدون فاطمه نان نمیشود؛علی خواهشش شده،زهرای من بمان...بفرمایید روضه
18 دی 1399
چشمی شبیه چشم تو گریان نمی شود
زهرا، حریف چشم تو باران نمی شود
گیرم که نان بعد خودت هم درست شد
نان بدون فاطمه که نان نمی شود
برخیز و باز مادریت را شروع کن
فضه حریف گریه طفلان نمی شود
بدجور جلوه کرده کبودی چشم تو
طوری که زیر دست تو پنهان نمی شود
معجر بزن کنار و علی را نگاه کن
خورشید زیر ابر که تابان نمی شود
فهمیده ام ز سرفه سنگین سینه ات
امشب نفس کشیدنت آسان نمی شود
ای استخوان شکسته حیدر چه می کنی
با کار خانه زخم تو درمان نمی شود
من خواهشم شده است که زهرای من بمان
تو با اشاره گفتی علی جان نمی شود
گفتم که روی خویش عیان کن ببینمت
گفتی به یک نگاه به قرآن نمی شود
السلام علیک یا فاطمه الزهرا(س)