تا حالا دقت کردی میریم مطب میگیم این دکتر چقدر پول درمیاره؟ واقعا چرا اینجوریم؟؟
رفتم مطب پزشک و نشسته بودم تا نوبت مادرم برسه. یه خانم کنار من نشسته بود. گفت: چه پولی درميارن اين دکترا ، فکر کن روزی پنجاه نفر رو که ويزيت کنه ميشه…
مشغول حساب کردن درآمد تقريبی پزشک بود ، که پيرمردی که روبرو ما نشسته بود گفت: چرا به اين فکر نمی کنين که امشب پنجاه نفر بیمار راحت تر میخوابند، پنجاه خانواده خيالشون آسوده تره.
با اين سخن پيرمرد جان گرفتم. و پيرمرد حرفش رو ادامه داد: که هر اتومبيل گرون قيمتی که از کنارتون رد شد نگيد دزده، کلاه برداره ، الهی کوفتش بشه از کجا آورده که ماها نمی تونيم.
بگيد الحمدلله که يک نفر از هم وطن های من ثروتمنده ، فقير نيست ، سر چهارراه گدایی نميکنه، نوش جونش. شاید حال خيلیها مثل من عوض شد با اين حرف و نگاه قشنگ پيرمرد.
وقتی خدا بخواد بزرگی آدمی رو اندازه بگیره متر رو به جای قدش ، دور قلبش میگیره ، خدا نگاه زيبای ما رو دوست داره.