با قرص خودکشی کرده بود،رفته بود تو کما.........
#به_قلم_خودم
دخترنوجوان سرحال و شادابی بود که روی تخت روبرویی نشسته بود،
فک نمیکنم سرجمع 13یا 14 سالش بود.
هیچکسی باورش نمیشد که بخاطر خوردن قرص حالش بد شده باشه.و کما مونده باشه و الان به بخش آورده باشن اون رو.(همونجور که میدونید قسمت بخش بیمارستان مریضهای متفاوتی میان).
اروم و قرار نداشت.بیرون رفتم و حین قدم زدن ،اون هم بمن رسید و ازخودش گفت.
گفتم چرا بیمارستان اومدی؟درحالیکه لباسهای بیمارستان به تنش راه میرفت و گلهای ریزصورتی لباس،روی دستش قشنگ میزد،گفت:
پدرومادرش ازهم طلاق گرفتن و باباش زن گرفته و اینو اذیت میکنن.
جای اسکار زخم های قدیمی روی دستش مونده بود.انگار جای چاقو بود و جوش خورده بود و برآمده شده بودن.
برگشتیم به اتاق بیماران.
پرستار ازش خواست آستینش رو بالا بزنه،جای زخم ها رو دید.بهش گفت اینها جای چیه؟
هیچی نگفت و آستین دیگش رو بالا زد.
به سختی پرستار ازش خون گرفت و رفت در حالیکه چندجای دستش رو سوراخ کرد!!
دختر بلند شد و بازهم بیرون رفت.
من هم بعد از ملاقاتی به خونمون برگشتم.
اما هی ذهنم پیش دختر بود.تا اینکه…