هرجا را ک این روزها گذر کردم و جایی نیاز ب کمک داشتم بودی،نمیدانم شاید قرار است با نگاه تو ارام شوم و ارام گیرم.وامروز به تمام شک هایم خاتمه دادی با دیدن تصویر دوباره ات.شاید بودنت و کمک کردنت از طرف دوست شهیدت باشد.ممنون از نگاه شهیدانه ات شهید سید حمید سیاهکالی و شهید محمدرضا دهقان امیری#به_قلم:ف.موسویان اصل
ب راستی ک چه زیباست صداکردن مولا، برای دعوت عبد.در هیچ جا اینگونه ب زیبایی صدا نمیزنند ک دعوت ب فلاح و رستگاری باشد،دعوت ب بهترین عمل باشد،خدا کند قدر بدانیم این دعوتهارا.و شرمنده نشویم….دعوتی ک پایانش آرامش است،فارغ از هر چیز دیگر…
خدایا لذت این آرامش را برایمان جاودانه کن تا آرامش دادن بنده ای از سمتت مارا از سمتت برنگرداند،وآشوب دادن هایش مارا متلاطم نکند…#به_قلم_خودم
خداکند آنکس که تا آخر دنیا دوست میدارم تو باشی و تو باشی و تو
چقدر لذت بخش است زندگی بدون دغدغه ، بدون درد… چقدر دوست داری در این حالات دست خودت را بگیری و گردش بروی و برای خودت خرج کنی…وجای تمام لحظه هایی ک با خودت نبودی را پر کنی.نازخودت رابکشی و به هیچ چیزی فکر نکنی… دل خودت از هر چیزی مهمتر است…هوای دلت را داشته باش و بی هوا،کسی را واردش نکن.حدو مرزهایت رامحکمتر نگهدار و از آخرین باری ک خاطره تلخ داری و برایت دلتنگی آورد درس بگیر…. خلاصه هوای دلت را داشته باش و دلت را مملو از یاد خدا نگه دار…
#به_قلم_خودم:سیده فاطمه موسویان اصل
همه ی اسم ها و رسم های دنیایی ک به خودمان آویزان کردیم و کنارش افاده داریم،دنیایی است… مهم آخرت است،آیا واقعا آن دنیا هم به دردمان خواهد خورد این اسم های دنیایی؟؟
به قلم:سیده فاطمه موسویان اصل
امروز از همان کوچه باغ کودکی ام میگذشتم با همان لطافت کودکانه ولی خانمانه!! یادم می آید همیشه روضه ات لطافت خاصی داشت و الان هم دارد،چون شما خانمی،یا بهتر بگویم مادری…. همیشه درروضه هایت چادر سر میکردم ک چادرت سایه سرم بماند،و اشک هایم رامحرم شود…هق هق کردن هایم را زیر چادری ک یادگار توست مادرم ،دوست دارم. چون حالا ک هستم ب لطف کریمانه شماست ک در مجلست ،مرا مادرانه نگاه کردی…مادرم هنوزهم محتاج نگاهت هستم ک زندگی ام راسامان دهی آنگونه ک ب شما نزدیک شوم.آمین.به امید نگاه مادرانه ات حضرت زهرا(س).
به قلم:سیده فاطمه موسویان اصل
راستی ما چقدر در برابر حرفهایی ک میزنیم فکر میکنیم؟ اصلا میدانیم ک چکار میکنیم با دل دیگران؟؟ اما این انتظار ازکسی ک شیعه است سخت تر است.چ زیباست ک لحن خوش بکار بریم.مثله عطری ک خودمان میزنیم ولی دیگران هم بهره میگیرند.صحبتهایمان هم مثل این عطرند دیگران حس میکنند پس عطر مهربانی و خوش خلقی را پراکنده کنیم.ان شاالله.#به_قلم:سیده فاطمه موسویان اصل
خدایا جز تو پناهی ندارم،پناهم باش تا ته دنیایت. ته دنیایت را نمیدانم تا کجاست اما محبتت را میدانم که بی انتهاست. خودت ته دنیایت را میدانی با تمام مشکلاتش،با تمام سختی هایش،با تمام زیبایی هایش؛ولی من بی خبر از همه شان، ک در کجا سراغم می آیند،اما به امیدت ایمان دارم که همیشه سراغم را میگیری وبه دادم میرسی. پس کمکم کن ای خدای علیم…#به_قلم_خودم
به قلم:سیده فاطمه موسویان اصل
دلم جایی را میخواهد ک مرا باخود به دنیای کودکی ببرد، آنجا که دغدغه هیچ چیزی را نداشتی، آنجا که بجز وظیفه نوشتن تکلیف شبت وظیفه ای نداشتی، آنجا ک تنها دغدغه ات بعد ازمدرسه خواندن درسهای فردایت بود!! و تمام سختیهایت را با کشیدن انگشتت بر روی دیوار تا مسیر خانه،فراموش میکردی!چه آرامشی میداد اینکار… وعبور از زیر درختان برگ مو و خوردن از آنها…ومنتظر بعد از ظهر ماندن و رفتن ب خانه پدربزرگ؛وبه گفته مادرت تا غروب بمانی و شب نشده برگردی خانه! و تو نشانه شب شدن و دیر شدن و برگشتن به خانه را از روی بچگی ات بگذاری،روشن شدن لامپ خانه پدربزرگ.وبا روشن شدنشان برگردی…#به_قلم:سیده فاطمه موسویان اصل
اومدن هیچکس در زندگیت اتفاقی نیست، یا میشه درس زندگیت؛یافرد زندگیت
اینکه دل تنگ توام اقرار میخواهد مگر…
(((گر چه اهو نیستم اما پر از دلتنگیم
ضامن چشمان اهوها به دادم میرسی؟؟)))
شهید سیاهکالی گاهی هم ب حال ما هم تلفن بزنید ک ماهم یادتان را قاب کنیم در ذهنمان… آنجایی ک بدانیم شما صدایمان را شنیدید دراین دنیای پر از هیاهو… این قاب کردن نگاه با این اوصاف چ حال خوبیست….#به_قلم_خودم #بهار_به_طعم_خدا