گوش را روی در گذاشت تا بشنود پیرمرد نجس چه میگوید
??????????
? #پروانه_ای_در_دام_عنکبوت?
قسمت۳۸
پله های زیرزمین رادوتا یکی کردم,برق راروشن کردم وچشم انداختم…
کجا بود اه….چادر لیلا راتکاندم…اما روبنده اش نبود .
چادرم رابرداشتم آه دیدمش روبنده زیرچادر بود..سریع درز روبنده را پاره کردم وبا احتیاط حب سمی را در اوردم بین مشتم گرفتم وبه سرعت از پله ها بالا امدم.
خودم رابه آشپزخانه رساندم,
حب را کف کاسه ای انداختم با ته استکان خوب خردش کردم .میدانستم که ابوعمر عاشق شربت اب لیموست ان هم همراه قلیان,شیشه ی ابلیمو وبطری اب خنک را ازیخچال دراوردم…اه شکر کجاست…آهان کنارسماور…داخل لیوان اب خنک وشکر اب لیمو ریختم وگرد حب سمی رابااحتیاط اضافه کردم وبا قاشق همزدم تاخوب حل شود دوباره شکر اضافه کردم تا اگر حب مزه تلخ داشت خیلی مشخص نشود.لیوان را داخل سینی گذاشتم ورفتم پشت در…باید با سیاست عمل میکردم که ابوعمر رافریب دهم.
اول سرم راچسپاندم به در…خدای من هیچ صدایی نمی امد…یعنی چه؟؟لیلااااا…نکند بلایی سرش امده…
هیچ صدایی نبود نه صدای ابوعمر ونه لیلا ,نمیدانستم چکارکنم که ناگهان صدای قل قل قلیان ابوعمر بلند شد وزیر لبش ناسزا میگفت….
توکل کردم برخدا ودرزدم.
•┈••••✾•???•✾•••┈•