پدرهمه زندگیست
وارد فضای بزرگی شدم با مامانم ،برای سنجش توانایی های دانش آموزقبل از ورود به مدرسه.
مدرسه بزرگی بود پراز درختای کاج که به ردیف هم بودن،چقد رنگشون سبز بود.
دست به دست مامانم بچه هارو میدیدم که میگفت هرچی ازت پرسیدن درست گوش کن و جواب بده.
وارد اولین اتاق شدم که با لبخند خانمی که پشت میز بود و چهره زیبایی داشت منو مجذوب خودش کرد.اما تا میخاست چشمهامو معاینه کنه،و چشم بند رو بذاره،گفتم نمیخام (نمیدونم چرا!!)
بالاخره نشستم و با جوابدادن علامتهای چشم پزشکی بیرون اومدم.نوبت اتاق بعدی شد،اسم و فامیلم رو که گفتم اسم شکلها و چند تاچیز که یادم نمیاد رو پرسید.اما یه سوال پرسید که با سن کمم موندم چی بگم،پرسید با،پدر جمله بساز دخترم.
من موندم ک چی بگم.اما همیشه این حرف مادرم ک میگفت پدرتون قد یه دنیا بزرگه و زحمت کشیده براتون،تو ذهنم بود.
منم فوری گفتم پدرم همه دنیاست.
اونلحظه از جواب من سوال کننده،تعجب کرد و تشویق کرد.
اما الان فهمیدم ک جواب اونروزم بی جا نبوده،پدر یک کلمه نیست یک دنیا زندگیست.
ان شاالله ک همه پدراو مادرا سلامت باشن و خدا همه رو مورد لطفش قرار بده