ماجرای مورچه ایکه توی دستمال کاغذی آقای مجتهدی بود و کارجالب آقای مجتهدی.حتتتما بخونید
?اولیا و مردان خدا چگونه به مقامات بالای الهی می رسیدند؟
✳️يکي از دوستان(حاج اقا مجتهدي)براي (حاج اقا محمد صافي)و ايشان هم براي من تعريف کرد:
حاج آقای مجتهدي يک اربعين درکوه خضر رياضت کشيدند.
⬅️کوه خضر بالاي مسجد مقدس جمکران است که بيشتر اولياء خدا در اين کوه رياضت مي کشند،
آقاي مجتهدي هم چند تا از رياضت هايشان را در آنجا کشيدند و يک مدتي در قم بودند. ايشان وقتي اربعينش تمام شد بنا شد به منزل ما بيايند .
?وقتي ايشان به منزل ما رسيدند جوراب هايشان را در آوردند و وضو گرفتند و بعد از وضو دستمالشان را از جيب در آوردند که دست و صورت شان را خشک کنند،
يک وقت متوجه يک مورچه شدند که توي دستمالشان بود.
✳️ایشون وقتي اين مورچه را ديد فرمودند:
❌اين حيوان را من از آنجا آورده ام الان هم بايد پياده اين حيوان را ببرم تا تنبيه شوم که ديگر حواسم را جمع کنم و ديگران را از زندگي اشان نيندازم .
?و پياده تا کوه خضر رفتند و در برگشت هم سوار وسيله نشدند و فرمودند:
بايد تنبيه شوم تا حواسم را جمع کنم و حيواني را سرگردان نکنم…
?بله! اوليای خدا اين گونه ديگران را مراعات مي کنند که خداوند گوش و چشم باطن آنها را باز مي کند که همه چيز را مي بينند و گوششان همه چيز را مي شنود.
?حضرت علي عليه السلام ميفرمايد:کسي که به زير دست خود احسان کند،خداوند رحمت خود را شامل حال او مي سازد.
?منبع:داستانهايي از مردان خدا