عکس نزدیک حرم
راهی مشهد شدیم
شاید اینکه مدیر مدرسه اجازه نداد و پراز گریه شدم،آقا خودش طلبید
به مسئول اردو پیام دادم،و با گریه گفتمنمیام….گوشی رو حالت پرواز گذاشتم….
نمیدونستم اگه بپرسه چرا نمیای چی جوابشو بدم…به محض برداشتن حالت پرواز،مسئول اردو زنگ زد
منم گفتم مدیر مدرسه نمیذاره.
بعد زنگ زدم مسئول طرح امین که گفت اصلا مشکلی نیست برو به سلامت….
دلم کنده شد و سریع وسیله جمع کردم.
رسیدیم مشهد ،پراز دلتنگی شدم و التماس دعاها توگوشم راه میرفتن.
بعد از باب الجواد و اذن دخول خوندن،پاهام منو به سمت صحن پیامبراعظم بردن،
بعد بست شیخ طوسی و صحن غدیر و بعد حرم…..
اشک امون نمیداد…
ورودی صحن دسته ای وارد شدن و مداحی میخوندن:
غیر غیر تو یاری ندارم با کسی کاری ندارم
گر مرا از در برانی جای دیگر من ندارم….
از روی فرشهای لاکی و آبی رد شدم،
جمعیت زیادی بودن
همه دعا میخوندن و نماز…
صف بستیم و رسیدیم محضر دارالشفا….
یکی یکی جلو میرفتیم و پشت سری ها میومدن جای ما…به یقین اقا همه رو دونه دونه کلامشون رو میشنید….
سلام دادم همه مداحی ها تو سرم راه میرفت ومن فقط به صدای دلم و دلتنگی هاش،گوش میدادم….
سر به در حرم،گریه کردم و شیشه عینکم خیس شد….
حال خوبی بود….بازهم دلتنگ حرمم
#عکسخودم#بهقلمخودم