دفتر سوپر مارکتی،شد جای کرایه دادن لباس هیاتی....
لباس کرایه ای و دفتر سوپرمارکتی وقتی اولای ماه محرم که میشد بساط لباس محرم هیات به کرایه داده میشد.ایده خوبی بود چون باعث افتخاربود موندن توصف عزادارها بااین لباس و زنجیر. اما درقبالش اسمت میرفت تو دفتر پیشخون مغازه!ودقتی که توی انتخاب زنجیرمیشد و وقتی مشتریهای حسینی میومدن،طلب زنجیرهایی رومیکردن که ماه ها کنج حیاط خونه آقابزرگم خاک میخورد.و دفتر مغازه سوپرمارکتی شده بود دفتر امانات حسینی! ومیز فروش سیب زمینی پیازها،پاک میشد و فرش میشد برای نشستن زائرای حسینی!وسقف بالای مغازه هم سایه سرمیشد برای وقتای بادو بارون و آفتابشون. *ودود اسپندی که تو دل تاریکی شب سفیدمیزد و بالامیرفتو هر کسی که ردمیشد کمی اسپند حواله ذغالهای گر گرفته میکرد و دستی روی دود میکشیدوبه سرو صورتش میزدومیرفت.نمیدونم چرا ولی معامله خوبیه با حسین ،حتی اندازه اینکه دفتر حساب کتاب مغازت بشه جای نگاه کردن حسین به لیست زائراو سینه زنهاش.اندازه دونه دود شده اسپند حسین هم نگات کنه خیلیه. خداکنه روز قیامت امام حسین خودش بگه حساب شد ،مهمان منه… به قلم سیده فاطمه موسویان