در اضطراب بودم که حسین برقبرم وارد شد....
آیت الله مظاهری
یکی از علمای بزرگ اصفهان که من به ایشان بسیار ارادت داشتم، مرد وارستهای بود و در سیر و سلوک، به مقاماتی دست یافته بود.
ایشان هنگام تدریس، با گریه شدید فرموده بود: «در خواب ديدم مرگم فرا رسيده است؛ مردن را همان طورى كه براى ما توصيف شده است، در خواب يافتم؛ خويشتن را جدا از بدنم می ديدم، و ملاحظه می كردم كه بدن مرا به قبرستان براى دفن حمل می كنند.
مرا به گورستان بردند و دفن كردند و رفتند. من تنها ماندم و نگران كه چه بر سر من خواهد آمد؟! ناگاه سگى سفيد را ديدم كه وارد قبر شد. در همان حال حس كردم كه اين سگ، تندخويى من است كه تجسّم يافته و به سراغ من آمده است.
مضطرب شدم. در اضطراب بودم كه امام حسین «ع» تشريف آوردند و به من فرمودند: غصّه نخور، من آن را از تو جدا می كنم.»
آن عالم ربّانی، با آنکه بسیار متّقی و در علم و عمل، سرمشق دیگران بود، تجسّم تندخویی خود را به آن صورت دیده بود. امّا چون نسبت به توسّل به حضرت سیّدالشّهداء«ع» علاقه و اهتمام فراوانی داشت، آن حضرت به او کمک کرده بودند.
#روز_حساب_مردم_نزدیک_است
#اما_آنان_غافل_و_روی_گردانند.