خونه ات سوخته؟شاید خدامیخواد کشتی بفرسته!!
#حکایت
?تنهــا بازماندۀ یک کشتــی
تنها بازماندۀ یک کشتی شکسته به جزیرۀ کوچک خالی از سکنه افتاد.او با دلی لرزان دعا کرد که خدا نجاتش دهد و اگر چه روزها افق را به دنبال یاری رسانی از نظر می گذراند،اما کسی نمی آمد.
سرانجام خسته و از پا افتاده موفق شد از تخته پاره ها کلبه ای بسازد تا خود را از عوامل زیان بار محافظت کند و دارایی های اندکش را در آن نگه دارد.
اما روزی که برای جستجوی غذا بیرون رفته بود،به هنگام برگشتن دید که کلبه اش در حال سوختن است و دودی از آن به آسمان می رود.متاسفانه بدترین اتفاق ممکن افتاده و همه چیز از دست رفته بود.
از شدت خشم و اندوه در جا خشک اش زد و فریاد زد:«خدایا چطور راضی شدی با من چنین کاری کنی؟»
صبح روز بعد با صدای بوق کشتی ای که به ساحل نزدیک می شد از خواب پرید.کشتی ای آمده بود تا نجاتش دهد.مرد خسته،از نجات دهندگانش پرسید:شما از کجا فهمیدید که من اینجا هستم؟آنها جواب دادند:ما متوجه علائمی که با دود می دادی شدیم!
وقتی که اوضاع خراب می شود،ناامید شدن آسان است.ولی ما نباید روحیه خود را ببازیم چون حتی در میان درد و رنج دست خدا در کار زندگی مان است.
پس به یاد داشته باش،در زندگی اگر کلبه ات سوخت و خاکستر شد،ممکن است دودهای برخاسته از آن علائمی باشد که عظمت و بزرگی خداوند را به کمک می خواند.
☘☘☘☘☘