حواست هست آدم سالم،استخونش برگرده اونم سوخته یعنی چی؟؟
20 دی 1399
تورا از زیر قرآن رد کردند میدانی…
خنده ام میگیرد که لباسهای تنت خیس بود و تو برای رفتن چنان عجله داشتی که از مادرت هم بی خداحافظی گذشتی…
نمیدانم عمه سادات با حال دلت چه کرد و به تو چه گفت:اما به گمانم تو را خوب خرید!ولی میدانم وعده ای را گفت که دروغین نبود. والحق که مرام گذاشتن برای عمه سادات جوابش هم ازین کمتر نمیشود….
با قد رعنا رفتی،با استخوان سوخته سیاه شده برگشتی و کل قدت باهم فقط استخوانهایت شد!!
گفته بودی خالکوبیهای روی دستت یا پاک میشود یا خاک؛اما به این شکل را نمیدانستم….
اما حرف حاج قاسم یادم نمیرود تا کسی شهیدنبود شهید نمیشود.و میدانم تو شهید بودی….
به قلم:سیده فاطمه موسویان
کمک کن ماهم همانطور باشیم که خدا میخواهد….