آقا حاضریم ها یه سیلی دیگه بخوریم زن دوم بهم بدی؛طنزه مطلب
یکیازرفقامیگفت:??
“قصد #ازدواج داشتم?
گفتمبرم #مشهد وازامامرضا(ع)…
یهزنخوببخوام…❗️
رفتم #حرم ودرخواستموبهآقاگفتم…
شبشدوجاییواسهخوابنداشتم…☹️
هرجایحرمکهمیخوابیدم…?
خادما هیمیگفتنکه…?
“آقابلندشو…”
متوجهشدمکنارپنجرهفولاد…
یهعدهباپارچهسبزخودشونوبهنیتشفابستن…
کسیهمکاریبهکارشوننداره.
رفتمیهپارچهسبزگیرآوردمو…….
تااااصبحراحتخوابیدم…❗️
صبحشد…پارچهروواکردم…?
پاشدمکهبرمدنبالکاروزندگیم…
چشتونروزبدنبینه…?
یهویکیدادزد :
“آیملت…شفاگرررفت…?
#پنجرهفولادرضامریضاروشفامیده
بهثانیهنکشید،ریختنسرمو…?
نزدیکبودلباساموپارهپورهکننکه…
خادمابهدادمرسیدنوبردنممرکزثبتشفا
یافتگان…❗️
“مدارکپزشکیتوبدهتاپزشکایما؛
مریضیوادعایشفاگرفتنتوتأییدکنن…”
“آقابیخیاااال?…شفاکدومه…⁉️
خوابممیومد،جاواسهخوابنبود…
رفتمخودموبستمبهپنجرهفولادوخوابیدم?…
همین”
تاااااینوگفتم…
یهچکخوابونددرِگوشموگفت:
“تاتوباشیدیگهبااحساساتمردمبازینکنی"?
خیلیدلمشکست?
رفتمدمپنجرهفولادوبابغضگفتم:
“آقا؛دستتدردنکنه…دمتگرم?
زنکهبهمونندادیهیچ…
یهکشیدهآبدارهمخوردیم.??♂
همینجورکهداشتمنِقمیزدم…
یهویکیزدروشونموگفت:
“سلامپسرم❗️
“مجرّدی⁉️”
گفتمآره؛
“منیهدختردارمودنبالیهدومادخوبمیگردم☺️
اومدمحرمکهیهدومادخوبپیداکنم؛
تورودیدموبهدلمافتادبیامسراغت…
خلاااااصهههه…
تااینکهشدیمدوماداینحاجآقا
بعدازدواج
باخانومماومديمحرم…
ازآقاتشکركردموگفتم:
“آقا،ماحاضریما…?
یهسیلیدیگهبخوریمو
یهزنخوبدیگههمبهمونبدیا??
(بهروایتآقایموسویزاده)