آقا آرزوی پر زدنهایم بی بال گشته...قرارنشد عاشقی کنی ولی محل ندهی ارباب....
26 دی 1399
دلم سلامی بالهجه غلیظ عربی میخواهد که سلام بدهم با تمام خستگی ولی باامید…
که سمتت بیاید و بغض همراهش شکسته شود و خشک شود اشکش وهمانجا که آرام گرفت بماند کنارشبکه های ضریحت….
وبگویم آقا:
اندازه تمام نفسهای خسته ات،
منتظرنگاهم از سمتت که آدم شوم و جان بگیرم…
وبگویم آقا:آرزوی پرزدن هایم دگر بی بال گشته….آقا آرزوی حرم با من،پرم با ،تو….
قرار نشد عاشقی کنی و محل ندهی….
به قلم:سیده فاطمه موسویان اصل
#خادم الرضا
#شب جمعه_زیارتی ارباب…
السلام علی الحسین ساکن کربلا….