به رنگ برگ
بااومدن فصل سرما یکدست و یک رنگ شدن طبیعت هم دیده میشه.از کنار درختها که رد میشی همه شون بلا استثنا لباس زرد به تن کردن و بعضیاهاشون هم ریختن.
همین یکرنگی هست ک همیشه زیبا بوده و هست.فرقی نمیکنه دیر زرد شدن یا زود زردشدن.مهم یکرنگ و یکدست شدنه.
چقدر نبودنها نزدیک است.
دیروز در کنار عزیزترین فرد واردشده در زندگیت هستی،وامروز نیست.
عکس دوست و آشنایت،جوان و پیر و کودک قاب میشود بر دیوار روزگار….
روزگاری که هرکدام برای خودشان جایی و مقامی و خانواده ای داشتند.اسم و رسمی داشتند.
هر رور کنارانبوهی ازین عکس های قاب شده که هرکدام خاطرات و عاقبتی داشتند میگذریم و فردا ویکساعت بعد معلوم نیست قرعه به نام کیست.
هنوز جای اعلامیه دیروزی خشک نشده اعلامیه امروزی را میزنند واین یعنی به اندازه یک خشک شدن اعلامیه،فرصت نداری.
همانطور دقیق و معین،همانطور حسابرسی شده و به وقت.
کل نفسِِ ذائقه الموت…
خدایا هروقت کم اوردم راهم رو بستی و تا چند کلمه حرفزدم کارم راه گرفت. خدایا راهم بسته شده این بارهم… نمیگم کم آوردم ولی میگم خودت میبینی. خودت که ببینی همه ی راه های بسته روهم میبینی،پس بهتر گره گشایی میکنی و باصدای بلند میگم خدایا ممنون که میبینی
به قلم:سیده فاطمه موسویان اصل
خدایا راه ها هموار نیست یا آن راه که من میروم راه نیست؟؟
خدایا کسی همراه نیست یا آنکه من راهم کردم هم نیست؟؟
خدایا من همانم که تو خواستی پس چراراه با من همراه نیست؟؟
خدایا پس راه ها،پس ادم ها پس نجاتها کجایند؟
چرا جاده ناپیداست در این مه پرنور؟؟
همه جا همه راه همه فرد ناپیداست.راهی که راه نیست و جایی ک جا نیست….
خدایا مه را کنار بزن اینجا که من هستم و به سمتت می آیم ناپیداست…
گمشده را نجات بده به راه روشن،قسم به سپیدی فجر.
خدایا تو جابری
شکسته بندی
دلهایمان شکسته از درد،پاهایمان شکسته از بی راهه،و دستمان شکسته از آنکه غیر از تو طلب دستگیری کردیم…
خدایا با حال شکسته و زار سمتت آمدیم چون به حوِّل حالی ات ایمان داریم،به مقلّب قلوبی ات ایمان داریم،به تحول ابصارمان ازجانبت ایمان داریم،به تدبیرت ایمان داریم،به مدبر بودنت ایمان داریم.
نگاه نکن که حال زارمان نتیجه زار نزدن،درب خانه توست،نگاه نکن که که دست شکسته مان،نتیجه اش دست گیریمان غیراز توبوده؛به جانبت آمدیم تا با جابر بودنت هم جانمان را صفا دهی هم روحمان را.
خدایا خودت دستگیر و یار و یاورمان باش که جز تو پناهی نداریم
خدایا ما هرکاری کردیم به تو نزدیک شویم خدایا ازما روبرنگردان تا به تو نزدیک شویم.
هرکاری بوده که از شما دور شدیم از روی برگردانی شما بوده و غفلت خودمان.
خدایا ماهم بنده ایم و شما آقای ما…
گناهانمان را ببخش و درگذر و ما را در کنج عزلت بین تا ماهم سر به راه شویم و راه پر نورت را به ما نمایان کن.محتاج یک نگاه پرازنور توایم…
سلام بر پیامبر مهربانیها حضرت محمد مصطفی و سلاله پاکش. نمیدونم چی بنویسم که بیانگر عظمت و بزرگی و مهربانی شما باشه.و بزرگی رو در شما نشون بده. اما کارگردانی بزرگ میخاد که تصویر کنه بزرگی ای رو در قالب شخصیتی بنام،محمد رسول الله… امامهمتر ازاون،خود شخصیت شماست که خارج از هر سکانس و فیلم، در جایی بودید که هرچیزی در دیدشون بی ارزش و پست بود و فرهنگ ابتدایی هم نداشتن متولد شدید و تولدی بزرگ رو ایجاد کردید به نام اسلام. درجاییکه دختر زنده به گور میشد شما بامشابه خوندن چشمان دختر به پدر،اون رونجات دادید. با آزاد کردن برده ها و ایجاد فرهنگ، تلاش در پیشبرد اسلام داشتید.
چرابعضی از فیلمها شعور تماشاچی رو به مسخره میکشن!یا واقعا چیز هایی نمایش میدن که نباید؟
مثلا عادی شدن روابط با نامحرم که دیگه واقعا پا فراتراز عادی شدن گذاشتن.
یا برده بودن زن یا مرد چیزی که این روزها غرب داره روش مانور میده.فیلمهای ما که دیگه چیزی به اسم اسلام نیست توشون.
یا خانواده مذهبی ،فقیر و بدبخت نمایش داده میشه و همیشه حاشیه فیلم ان.
و پرحاشیه ها و بد نما ها و خانه خراب کن ها وسط میدون فیلمبرداری نمایش داده میشن.
وظیفه رسانه سنگین تر از هرچیزی هست.چون نهاد مقدس خانواده روبروش نظاره میکنن!
حواسمون باشه که خدایی نکرده ناخواسته تو این مطالبه گری های به نظر حق،توپ تو زمین دشمن نندازیم.
دشمن همه ی هدفش همینه که آتو بگیره از هر طرز فکری،فرقی هم نداره براش که آدم معمولیه،یا آدم مایه دار.
تومطالبه گری ها چند نفر روهم با خودت هم نظر نکن که آتیش معرکه رو زیادتر کنی،و آتیش به زندگی و بعد به جامعه خدای نکرده بندازی.
راه دوری نمیخای بری چشماتو باز کن ببین کشور های همسایه رو که از مطالبه گری ناحق و نادرست تا الان آتیش جنگ خاموش نشده.
ببین اون کسی که فکر مطالبه گری رو تو سرت انداخته ارزشش رو داره که ملت خودت رو برای خوابش که دیشب معلوم نیست کجا خوابیده،نابود کنی.
امروز روز خوبیه،هوای خوب و دلپذیر که قدرتش رو به تن برگها و خشک کردن درختها نشون داده!
به حال بعضی از آدم هاهم سرماخوردگی رو داده!
حال خوبیه،تا آدم قدر سلامتی و داشته هاش رو بدونه.
و بدونه که همیشه همه چیز بر وفق مراد ما نیست، حتی هوا!!ولی گاهی میشه همین هواهم دلیل حال خوش باشه حتی تو ناخوشی!
امروز میخام ازین هوای سرد و آفتابی با آسمون آبی لذت ببرم و تقسیم کنم اونو با همه.
با لذت بردن از سمبوسه مادر پزو چای دم کشیده پدر و خونه گرم از محبت خواهر و خانواده که از بوی مهر و محبت مملو هست.
توصیه میکنم که جور دیگه به همه چیز نگاه کنید حتی اون چیزی که بدتون میاد.
آنرا که تویی چاره ،بیچاره نخواهدشد
خدایا تو کنار هرچیزی باشی رنگ و معنا میگیرد،از بی باری و بی رنگی،پر بار میشود.
کنار هرچیزی بمانی ماندنت معنا میدهد.
خدایا از بی معنایی و بی رنگی،به تو پناه میبرم تا معنایم بدهی.
مارا به کسی نه،به پناه خودت بسپر.
نزدیک و امن،بخشنده و بی منت!
میگن هر چی که قدیمی باشه،عتیقه، نایابه،راستم میگن ها!!
اون چیزی که تو سرمیکنی و بعنوان پوشش سرت کردی،هم قدیمیه هم قدمت داره!
آره بانوی سرزمینم!
سر بندی که به سرمیکنی یادگار شیر زن لرستانیه،که تو هنوز هم شیرزنی بین خونه و خونوادت و اقوامت!چه لباس رزم زیبایی میپوشی.
وقتی سرت میکنی مینایی رو ،و می ایستی،انگارکه سرو بلند قامتی هستی!
قامتت بلند و سبز بانوی لر با مینایی ک میبندی همیشه مرد میدان سخت زندگی بودی.