گاهی اوقات باید از سختی ها متشکر بود چون تو را میسازند،اگه دانه ای راببینی ک دردل خاک است، سختی خاک باعث جوانه زدنش میشود!!سختی اش برتن جوانه اثرمیگذارد و آنرا رشد میدهد… گاهی هم باید خودت را قوی کنی وخودت راهت را بروی،مثل کرم ابریشم ک ب موقعش زیباترین پروانه میشود.. گاهی هم مثه ریشه درخت باید خودت رشد کنی واز شرایط سخت، راحتی و موفقیت بسازی؛حتی اگه به چشم نیایی!! سخت است رسیدن ب پروانگی،به ریشه زدن و جوانه زدن و ایستادن؛ اما باید بر هر چه ک بر سرت میریزد مقاوم بود تا نتیجه ای که از تو بدست می آید پروانه زیبا؛درخت استوار؛ونمایش شکوه و زیبایی باشد ? ?
به قلم:سیده فاطمه موسویان اصل
عاقبت همه زیر این خاک ارام خواهیم گرفت،ولی خدا کند آرامش کسی را به هم نزده باشیم؛ خیلی ها هستند ک امروز هستند و فردا اسمشان بعنوان فوت شده ب روی اعلامیه دیوار میرود… و فردا هایش غبطه میخورند چرا فرصت بیشتر خوبی،محبت،آرامش را هم از خود و دیگران سلب کردیم… وآن روز چ ناخوش است برایشان.خدا کند ک ما از ان دسته آدمها نباشیم ک کسی را ناراحت کنیم.
به قلم خودم:سیده فاطمه موسویان اصل
کوچیک ها خداشون خیلی بزرگه اوناییکه وقتی مشکل دارن چیزی به زبون نمیارن،و فقط ب خدا نگاه میکنن. اوناییکه وقتی خوشحالن بازهم خدارو نگاه میکنن. ولی وقتی کسی دلشون رو آزار بده بازهم دم نمیزنن و مثه یه بچه کوچیک ،آروم و بیصدا،یه گوشه میشینن و میگن خدایا بازم خودت هوای مارو داشته باش مثله همیشه. خدایا حال همه مون رو ،رو به خودت کن تا روبه راه بشیم.
به قلم:سیده فاطمه موسویان اصل
? ? ? مینویسم برای مهدی(عج)حضرت عشق ? ? ? سلام آقایم!!!خجالت میکشم که اسم مبارکتان رابیاورم!!!که برای دیگران هرکاری کردم امابرای شما با تمام ابراز شرمندگی؛نه!! کاش از آنهمه عشق و محبت ک به اطرافیان داشتیم به شماهم داشتیم…. اما جز خجلت وشرمندگی چه کنیم؟؟ روزگاری بود که در ارتباط با دیگران که چه وقتها نگذاشتیم،برای یک لحظه خندیدن…برای آنکه اورا داشته باشیم…ولی برای شما همان راهم نداشتیم!!! باچه دقتی حرفهایمان را گلچین میکردیم!
اما برای حرف زدن با شما بی دقت ترین فردعالم بودیم.هزار بار وقت صحبت با شمارا تنظیم کردیم اما هیچ وقتی ،به صحبتی نرسید چه برسد به اینکه با عشق باشد.. ? ? باحرف زدن با دیگران هزاران بار پیامهای فرستاده را چک میکنیم که مبادا چیزی گفته باشیم…اما درصحبت با شما کوچکترین هدف و دقتی نداریم.اما جالبتراینکه آنقدرمشغولیم و دنیاپرست که با تمام صحبتها و وقتهایی ک گذراندیم،مرور خاطره هم میکنیم!!!پیامهای فرستاده شده را دوباره میخوانیم واینبار عشق دوباره و کاذب را ایجادمیکنیم…مردمان عجیبی هستیم،هزار بار با عشق تایمر دار ⌚ طرف میمانیم ولی به پای عشق مدت دارو ابدی امام،نمیمانیم. ای امام زمانم مارا ببخش ک در این دنیا همه چیز وهمه کس برایمان در اولویت بودند اما به اندازه یک پیامِ با محبتِ خالیِ از دروغ وقت نداشتیم….وخودرا منتظر میدانیم وداعیه دار ظهور امامیم!! ظهور شرط دار! به شرط آنکه شما بیایی و یک قطره خون هم ندهیم ولی با شما باشیم در رکابتان و یعد اسم ((یار))امام را بر رویمان بگذارند..خدا کند آنکس را که تا ته دنیا دوست میدارم فقط تو باشی و تو باشی و تو
به قلم:سیده فاطمه موسویان اصل
گاهی دلت همان افراد قدیمی را میخواهد ک کنارشان گفتی ووشنیدی و خندیدی…. خنده هایی ازته دل؛وگریه هایی از سرشوق؛وچقدر قشنگ آرامت میکردند هنگام ناراحتی!وچقدر خوب سنت را درک میکردند… گاهی دلت بی هوا میخواهدشان ولی دیگر نیستند وفقط از دور بایدنگاهشان کنی و شاید فاتحه ای خاطراتت را جلا دهد و صیقلش بخشد و در دلت بیشتر جا خوش کنند….وچقدر عذاب آور است بودن افرادی ک دلت میخواهد و دیگر نیستند….شادی روح امواتتون صلوات بفرستید.
به قلم:سیده فاطمه موسویان اصل
هر روزی که شروع میشود برای فردی که روز قبلش خوب نبوده میتواند امروز شروع دوباره باشد،برای کسی میتواند همین امروز ،خوب باشد ولی ممکن است باز دل نگران فردایش باشد، که چگونه میگذرد…اما روزگار باتمام سختیهایش لذتهایی هم دارد!!!اگر ازهمان سختیها،لحظاتی خوبی بسازی
کافیست فقط دیدت را عوض کنی…آنوقت میبینی که دلهره هایت،ناملایمت های زندگی وروزگار،غم، به شادی مبدل میشود برایت؛ اگر بگویی((افوض امری الی الله ان الله بصیر بالعباد))…
ما را هم تفحص کنید ک پیداشویم تا دیگر گم نشویم درین دنیا…وقتی تفحص شویم دیگر گم نمیشویم در این زرق و برق های دنیا… شیمیایی جنگ نیستیم اما نفس هایمان کم می اید در این دنیا… خسته میشویم اما کپسول اکسیژنی نیست ک درمانمان کند ونفس تازه بدهد… کاش ماهم شیمیایی میشدیم تا اکسیژن برسانند و حالمان خوب شود.. غروب اروند رود
به قلم:سیده فاطمه موسویان اصل
ایام همه میگذرند آنگونه ک میخواهد، و تو فرصتی نداری جزاینکه آماده باشی در همه حال برای این گذران عمر. نکند عمرت ب سر بیاید و توشه ات خالی باشد ار گذران این عمر…
السلام علیک یا فاطمه المعصومه سلام بانوی مهربانیها وبانوی کریمه اهل بیت…. دلم برایتان حسابی تنگ شده،کاش میشد الان روبروی ضریحتان در بین خیل عظیم زائرانت میبودم و کتاب دعا را روبروی صورتم بازمیکردم و زیارتنامه تان رامیخواندم. وبعد نفس عمیقی از ته دل… ک آرامش بدهد و حتی اذن مرور خاطرات راهم ندهد… وبنشینی گوشه ی صحن، انجاییکه کنج دیوار است و خیالت راحت باشد ک کنج دلت نه،بلکه همه ی دلت راحضرت احاطه کرده…. وبازهم نفس بکشی وباخیال راحت تر ازقبل.دستهایت را برروی شبکه های ضریح بگذاری و قفل کنی ک برکت حضرت در وجودت فرو برود. ویک قطره اشک بی اختیاراز گوشه چشمت بیفتد،ک بگویی خانم جان ب ماهم نظرلطفتان را عنایت بفرمایید.وبا فراغ خاطر نگاه بانو وعنایت حضرت راهی مسیری شوی ک بانو ازتو دستگیری میکند.ان شاالله.به قلم:سیده فاطمه موسویان اصل
کپی فقط با ذکر نام صاحب نوشته حلال است.
من زنده ام به عشق تو
یا صاحب الزمان
سلام به امام رئوف
و سلام به سقاخونه امام رضا(ع)
حال خوشیه ک میری زائر میشی و بماند حال خش (بقول مشهدی ها)مقیم بودن در کنار بارگاهت…
چندیست ک هربار ب راهی میروم ب سوی تو میرسم ب گمانم میخواهید راه سربه راه شدنم را رسیدن ب خودتان قرار دهید،خداکند…
میدانم ک سلام دادن خدمتتان باهر طریقی با هر راهی بی راه و اتفاقی نبوده.اما باهمه اوصاف میگویم آقایم با این قطعه شعر نگاهم کنید؛((تکه ای از بهشت در آعوش مشهد است،حتی اگر به اخر خط هم رسیده ای ،آنجا برای عشق شروعی مجدد است)).
به امید نگاه از جانبتان
به قلم:سیده فاطمه موسویان اصل