16 فروردین 1399
آماده رفتن میشوم بیایم سمت وسویت اما چه کنم که دل میخواندت.هیچ نمیداند… خداکند ک راهم بدهند آخزشنیدم ک پشت در نگه میدارند.. گلهای نرگس شهلا را که دسته شده،دست میگیرم و روسری بهمان رنگ رامرتب میکنم زیر چادر راهی میشوم. بخودم میگویم اگر اجازه ندادند… بیشتر »
نظر دهید »