24 بهمن 1398
مادر است دیگر دلش میخواهد صبح که بیدارشود همه بچه هایش دور سفره بنشینند و همه را دل سیر نگاه کند. همه را که بدرقه میکند درد دلش رابرای آنکه نیست باز میکند و با او زندگی میکند و همکلام میشود. ودر حالیکه سفره صبحانه راجمع میکند و به سمت پنجره میرود و پرده… بیشتر »
نظر دهید »
24 آذر 1398
نارنگی رو که نگاه میکنی میبینی بعداز اینکه پوستش رو جدا کردی، میبینی ک توی این قالب هم اندازه های کوچیک داره هم بزرگ. بهمون درس میده که حتی اگه کوچیک هم که باشی تو پازل روزگار،بالاخره جایی داری واسه نمایش و تبلور خودت. همونطور ک تیکه آخر و کوچیک نارنگی… بیشتر »