27 آذر 1403
.☕️ #یک_فنجان_تفکر هر بار که پدرم برنج جدیدی می خرید، مادرم پیمانه را کمتر از همیشه می گرفت.می گفت طریقه ی طبخِ برنج ها، با هم فرق دارد، همه شان یک جور، دم نمی کشند، نمی شود طبقِ یک اصل و برنامه، پیش رفت!برای همین بود که بارِ اول، مقدارِ کمتری می پخت تا… بیشتر »
نظر دهید »
26 مرداد 1399
یادش بخیر دعوتهای آقاجون شب عید غدیر تو خونشون. وما فقط از کل جشن، میدونستیم عید ساداته! ورفتن به خونه قدیمی آقاجون و بوی غذایی که وقتی به دم درب حیاط میرسیدی، زودتر ازباز شدن دربه مشامت میرسید! ودیگ بزرگی که روی گازبود ولی ته دیگ سیاه بود میگفت که از… بیشتر »