#شعــر ☕️?
براي ديگران بودی برای دیگران ماندی
و من با بغض ميگويم، خلایق هر چه لایق را!
#به_قلم:ف؛موسویان اصل
شاید اینروزها بخاطر حضورم تو مدرسه،پای درد دل بچه هایی بودم که دلشون گرفته بود و اتفاقی حوالی قلبشون افتاده بود که نباید….
و پایی که جاش روی دل آدمها میمونه.
آهای آدمها حواستون باشه که پاتون رو کجا میذارید.و چه اثری میذارید.مواظب وابسته کردن آدمها به خودتون باشید که بعدش خودتون راحت نرید و راحتی رو از دیگران نگیرید.
ذهنتون منفی نره درمورد رفتار دوتا دوست بوده ? ? ? ?
اما خدا دل همه رو آروم کنه اونم با یاد خدا.
سلام دوستان
هر کدومتون طرح امین بودید و مدارس رفتید و اونهایی که هم سابقه دارن،لطفا از فعالیتهاشون و اگه کلیپ و فیلمی پخش کردن لطفا راهنمایی کن ید ? ? ? ?
چه آدمهایی پیدا میشن که برای رسیدن به منفعت خودشون به ناراحتی و زمین خوردن دیگران راضی هستن!!
آره.
آدمایی که حتی خرد کردن وزجرکشیدن کسی رو بخاطر نتیجه کاراونهاست،نمیبینن!
اما خدا نکنه از غم کسی دلت خوش بشه ولی حال کسی ناخوش!که این خودش مصداق اَتَم ذرهََ مثقاله!
و چه بد آدمیه که توجیهش رو این میذاره که بگه من اینجور ادمیم!
#به_قلم_خودم
?خاطره | ازهمسایه ی ابدی سردار
??
باران که شروع مىشد ؛
مولاعلی (ع) زیرِ باران مىایستادند
تا جایى که سر؛ ریش و لباسشان خیس مىشد!
کسى عرض کرد؛
اى امیرالمومنین به سر پناهى بروید
پاسخ فرمودند:
این آبى است که از نزدیکىهاى عرش آمده..!
| اصولِکافى؛ ج٨؛ ص٢٤٠ |
#گاهوبیگاهیاعلیمددی♥️
#بارون :)
•﷽•
سلامٌ على الامطار التی
هی تذکرک بی..
سلام بر باران هایی که
تو را به یادِ من می آورد…
پاییز که میشود دلت میگیرد با رنگ ابرهای درهم گرفته از پشت کوه هایی که به دل آسمان می آیند تاخوش برقصند و ببارند!
و بیخیال از تن زرد رنگ برگهای پاییزی بی جان که روزی خوش درخشیدند؛در فصل بهار!
مگر چقدر درختها برگ میدهند که پاییز جانشان را میگیرد….
کلام آخراینکه: پاییز همان بهار است که عاشق شده
به قلم:ف؛موسویان اصل
✨﷽✨
#پندانه
✍️ علامه جعفری
روزی طلبه فلسفهخوانی نزد من آمد تا برخی سوال بپرسد. ديدم جوان مستعدی است كه استاد خوبی نداشته است. ذهن نقاد و سوالات بديعی داشت كه بیپاسخ مانده بود. پاسخها را كه میشنيد، مثل تشنهای بود كه آب خنکی يافته باشد.
خواهش كرد برايش درسی بگويم و من كه ارزش اين آدم را فهميده بودم، پذيرفتم. قرار شد فلان كتاب را نزد من بخواند. چندی كه گذشت، ديدم فريفته و واله من شده است. در ذهنش ابهت و عظمتی يافته بودم كه برايش خطر داشت.
هرچه كردم، اين حالت در او كاسته نشد. میدانستم اين شيفتگی، به استقلال فكرش صدمه میزند. تصميم گرفتم فرصت تعليم را قربانی استقلال ضميرش كنم.روزی كه قرار بود برای درس بيايد، در خانه را نيمهباز گذاشتم. دوچرخه فرزندم را برداشتم و در باغچه، شروع به بازی و حركات كودكانه كردم.
ديدمش كه سر ساعت آمد. از كنار در، دقايقی با شگفتی مرا نگريست. با هيجان، بازی را ادامه دادم. در نظرش شكستم. راهش را كشيد و بی يک كلمه، رفت كه رفت. اينجا كه رسيد، مرحوم علامه جعفری با آن همه خدمات فكری و فرهنگی به اسلام، گفت:برای آخرتم به معدودی از اعمالم، اميد دارم. يكی همين دوچرخهبازی آن روز است!
درس استاد آن شب آن بود كه دنبال آدمهای بزرگ بگرديد و سعی كنيد دركشان كرده و از وجودشان توشه برگيريد اما مريد و واله كسی نشويد. شما انسانيد و ارزشتان به ادراک و استقلال عقلتان است. عقلتان را تعطيل و تسليم كسی نكنيد. آدم كسی نشويد، هر چقدر هم طرف بزرگ باشد.
┄┄┅┅❅?❅┅┅┅┄┄
#شعــر ☕️?
حالِ حالا را نبین “ما هم بهاری داشتیم”
یک نفر ما را چُنین پاییزِ بی کاشانه کرد
#شاهین_پورعلی_اکبر
تو به تحریکِ فلک، فتنهیِ دورانِ منی!
من به تصدیقِ نظر، محوِ تماشایِ توام ♥?
و خدا ناب ترین لیلی دوران°•من است♡
? «حرف مفت» از کی باب شد؟
▪️در زمان ناصرالدین شاه اولین تلگرافخانه تأسیس شد اما مردم استقبالی نکردند و کسی باور نداشت پیامش با سیم به شهر دیگری برود.
▪️به ناصرالدین شاه گفتند تلگرافخانه بیمشتری مانده و کارمندانش انجا بیکار نشستهاند دستور داد به مدت یک ماه مردم بیایند مجانی هرچه میخواهند تلگراف بزنند و چون مفت شد همه هجوم آوردند.
▪️بعد از مدتی دیدند پیامهایشان به مقصد میرسد و هجوم مردم روز به روز زیادتر شد در حدی که دیگر کارمندان قادر به پاسخ گویی نبودند!
▪️سرانجام ناصرالدین شاه که مطمئن شده بود، دستور داد سر در تلگرافخانه تابلویی بزنند بدین مضمون: به فرموده شاه از امروز حرف مفت زدن ممنوع! و اصطلاح حرف مفت زدن از آن زمان به یادگار مانده است