مادراست دیگر گاهی که دلش تنگ میشود دلش میخواهد بی صدا گوشه اتاق تک و تنها بنشیند و دلتتگیهایش را لای چروکهای صورت که تازه بیرون زده،به قطره اشکی مهمانش کند و تو فقط آنلحظه که در آن قاب میبینی اش بچه گانه میدوی در دامنش تا نبینی غمش را…. گاهی به همکلاسی و همسایه و مدیر احترام میکنیم اما به مادری که به تو میگوید همه داراییم تویی کم میگذاریم…. مادر یعنی همه فن حریف خانه در مشکلات وایجادکننده خوشیها،مادر یعنی مراقب خانه،مادر یعنی دکتر،روانشناس،پرستار…
مادر یعنی غمخوارپر دردِ بی نما…. ازامروز هرکی این مطلب رو میخونه قول بدیم که حتما حتما روزی یکبار ببوسیم پدر و مادر رو،و قول بدین هروقت بهشون رسیدیم کاری انجام بدیم براشون. سخته ولی میشه.ان شاالله
به قلم:سیده فاطمه موسویان اصل
روح و جانم را به تو گره میزنم به تو که بند بند وجود وجسمت روضه دارد… روضه ای به نام مقتل؛به نام جسم صد چاک؛به نام غارت و اسارت و گلوی بریده. وداغ هایی که در حنجرت ماند وبرای همیشه تاریخ را سوزاند… سوزاندنی که هیچوقت خاموش نخواهدشدعین راس به نیزه رفته ات…
#به قلم سیده فاطمه موسویان اصل
#روضه حسین
#سر به نیزه رفته
هرجا که سوال شد که دلت در کجا خوش است؛ بی اختیار بر دلم مهر مشهدالرضاست…