پایه گذار پایه های خوب باشیم!! دقت کردید که هرچیزی یک پایه واصل و بنا داره؟ خب این ازخوب بودنش هست که همیشه تو ذهنها میمونه. ولی اگه بد باشه بازهم بدیش یادمون میمونه. اما همیشه آخرش به این میرسیم که خوبی بهتر بوده. خب پایه و اصل و ریشه دار بودنش عالی بوده که خوب مونده. خب توفضای مجازی هم همینجوره درسته اولش دیدن فیلم یا عکس لذت داره اما لذتی که رفته و اثرش مونده. اثری که گناهش،برای پایه گذارش هست. پس تبلیغ کننده بدیها نباشیم یکبارهم خوبیها رو ببینیم و ترویج بدیم ،هرچند طرفدارش کم باشه. پایه گذار خوبی باشیم حالا که میدونیم خوبی پایدار تر هست.ان شاالله
به قلم:سیده فاطمه موسویان اصل
فرم در حال بارگذاری ...
خوشبختی چیزی نیست که بشه توزندگی دیگران پیداش کرد. که بشه به نگاه و میل مردم رفتار کرد. که باخریدمبل و پرده های رنگارنگ خرید. خوشبختی اونجاست که صدای غلغل سماور یا کتری آب جوش توفضای خونه میاد.وکنارش چای دم کشیده وقندکنارش مزه میده. و پرده های ساده ی پنجره کنار رفته و نور خورشید از کنار پرده اجازه ورود میخاد و سرک کشیده تو خونه! و تو به پشتی تکیه زدی و مشغول نوشیدن چای هستی و دغدغه نهارت رو داری برای اهل خونه.و دوباره بلند میشی و از بنشن هات غذا بار میذاری.هرچند ساده ولی مزه میده چلو کباب خونه بغلی که محبت توش نیست و دغدغه ای نداره!
به قلم :سیده فاطمه موسویان اصل
فرم در حال بارگذاری ...
توصیه میکنم لذت قدم زدن در باغ زیر درختان سر به هوا! بعد نور خورشید ،و آسمان آبی پس زمینه این تصویر باشد! و همینطور که راه میروی عین فیلم تلویزیون درختان رنگ عوض میکنند. چقدر خوبست این تماشای تلویزیون مجانی و زیبا و زنده! چشم هارا عادت دهیم به رنگینی طبیعت زیبای خدا
به قلم:سیده فاطمه موسویان اصل
فرم در حال بارگذاری ...
نمیدانم چرا یاد خاطرات میکنم همیشه دلم پر میزند به سمت هوای قم،پل آهنچی،ورودی باب الجواد ،حرم حضرت معصومه…! اینبار آهسته و آرام قدم میزنم روی پل آهنچی چون میدانم زمانها میگذرد تا دوباره پاهایم به خاک پل آهنچی و صحن و صفا برسد! باران میبارد و هوای سرد،که در مقابلش گنبد طلایی و پرنور خانم حضرت معصومه است و پر از گرما! راه آب های تعبیه شده که زنگ زده هرچند زنگ زده و قدیمی،اما با اصالت و پرافتخار از خادمی! عبور میدهند آب را بی پیرایه تا خیس نشوند زائر دل بارانی! سلامی میدهم همانجا و باران صورتم راخیس میکند و باران هم گویا میخواهد بامن،به زیارت بیاید! ازین بالا آدمها چه در تکاپو و تلاشند و باران مانعشان نیست! تمام چادرم که خیس باران هست وارد صحن میشوم و درب چوبی صحن بزرگ که نمیدانم چند زائر دیده و چندسال،آن هم خادمی میکند! ته دلم خوش بحالی میگویم ک دراین فضاست و حضورش عدم بی معناییست! باران تمام حیاط را پر کرده و مردم همه به سمت وردی حرم میدوند. دیگر خیس باران شده ام هم خیالم هم جسمم. ورود ک میکنم و سلام میکنم به بانو،وجودم گرم میشود ازین قطعه بهشت!
به قلم:سیده فاطمه موسویان اصل
فرم در حال بارگذاری ...