•••
[ این جهان کہ نشد
قرارِ ماجهان بعدی پایِ درختِ بِہ :)
•••
#بهمنآقایینژاد
•••
[ حرف بزن ابرِ مرا باز کن
دیر زمانیست کہ بارانیام?]
•••
#محمدعلیبهمنی
-?
فرم در حال بارگذاری ...
[گَرسخن گویم دِگرازعشقخواهمگفتوبس
جز حدیثِ عشق در دفتر نمےآید مرا!?]
•••
#فیض_کاشانی
?
•••
[ یا بفرما به سرایم، یا بفرما به سر آیم
غرضم وصل تو باشد، چه تو آیۍ، چه من آیم?]
•••
#سعدی
فرم در حال بارگذاری ...
?آرامش دل?
اگر به جام فلزی ضربه ای وارد شود، مدتها ارتعاش خواهد داشت، ولی اگر جام را با دست بگیریم و ضربه ای به آن وارد کنیم، دیگر ارتعاشی نخواهد داشت.
انسانی که تکیه گاهی ندارد و خدا او را نگرفته است، با یک ضربه آرامش خود را از دست داده و تا مدتها مضطرب، سردرگم و حیران خواهد ماند.
اما کسی که متکی به خداست و دلش به او آرام شده و خدا او را گرفته، در مقابل ضربات، مضطرب نخواهد شد و آرامش خود را حفظ خواهد کرد.
فرم در حال بارگذاری ...
•••
[به نامسورهیکوثربهعصمتِمـادر
به نامزینبکبری،شکوهسرتاسر
شروعشدغمِکوچه،درستآنجاکه
شکستهیبتِمردیبهسختیِحیدر]
•••
[مباد صبح قیامت شفاعتم نکنی
به غیر عاطفه از #مادر انتظاری نیست]
•••
#فاطمیه
فرم در حال بارگذاری ...
•••
[پشتِ در،
اُفتاد تا حیدر نیافتد بر زمین…
تاابدتصویریازیکقامتِخَم،
فاطمه است…]
•••
#مهدی_نظری
#فاطمیه ?✨
#ایام_فاطمیه
?
فرم در حال بارگذاری ...
??
تو هم به فکر منی
حاضرم قسم بخورم…
??
آدم نیاز دارد یک نفر را آنقدر دوست بدارد که بخاطرش دست از غم بردارد…
#عاشقانه
#دلتنگی
#متن کوتاه
فرم در حال بارگذاری ...
•••
[تنها وسیلهایکه نخش هم شفاعت است
چادر نماز #مادر ارباب های ماست ❤️]
•••
#فاطمیه
#حضرت_زهرا ?
فرم در حال بارگذاری ...
خسته ام از دست خودم
خسته ام از دربه دری
بگو چیکار کنم منو
مثله شهیدا بخری…
یاحَضرَت ِحَق…
«…?✨♥️…»
دور از نگاه گرم تو بـے تاب گشته ام
بر من نگاه ڪن ڪه تب و تابم آرزوست
#بہوقٺشعر
▬▭▬❖???❖▬▭▬
#حاج_قاسم?
▬▭▬❖???❖▬▭▬
فرم در حال بارگذاری ...
❇️آیت الله مجتهدی تهرانی (ره) :
در حدیث آمدهاست تمامی چشمهاروز قيامت
گريان است، به جزسه چشم:
? چشمی که…
??نامحرم را ندیده باشد.
?چشمی که…
?? در راه اطاعت خدا شب زنده دار است. « #سحرها از خواب برمیخیزد ، نماز شب می خواند ، و…چنین چشمی در روز قیامت گریان نیست.
?چشمی که…
??در دل شب، از ترس خدا گريه کند.
#پند_علما
????????
#نمازشب
????????
فرم در حال بارگذاری ...
?????
??
?
#زندگی_کوتاه_اما_شیرینِ_ته_تغاری
?سرم پر شده بود از اگرهایی که فقط مرا می ترساند؛ #ترس از قدم گذاشتن به دنیایی که انتهایش را نمی دیدم.
?-زینب جان! این آدم تا #قیامت کنارت می مونه.
?شاید وقتی خواهرم این جمله را به من گفت خودش نفهمید چقدر با همین یک جمله آرامم کرد، آن روزها #چقدر به شنیدن این حرف ها نیاز داشتم.
?محمد مرد #مهربانی بود. توی همان جلسه ی خواستگاری این را فهمیده بودم. احترامی که می گذاشت و محبتی که به من داشت برایم #خوشایند و جذاب بود؛ صبر می کرد اول من همه حرف هایم را بزنم.
?جلوی پایم بلند میشد، #هربار که می خواستم برای حرف زدن به خانه ی ما بیاید برایم گل می آورد. رز قرمز و نباتی که من خیلی دوست داشتم. گل ها را می آورد و می گذاشت روی همین میز آینه ام. محبتش را با این کارها به من نشان می داد…
ادامه دارد…
?روایت همسر #شهید_حاج_محمد_پورهنگ
?برشی از کتاب بی تو پریشانم
???????????
فرم در حال بارگذاری ...
فرم در حال بارگذاری ...
✍#حکایت_شیطان_آزرده_دل
?شیطان غمگین و ناراحت گوشه ای کز کرده بود.
دلیل ناراحتی اش را پرسیدند.
شیطان با صدایی بغض آلود پاسخ داد:
من به بعضی افراد، ریاکاری و دروغ و اختلاس و رشوه خواری و هرچه صفات بد بود را یاد دادم.
با مهارت هایی که من یادشان داده بودم، توانستند خانه و ماشین بخرند و ویلای آنچنانی بسازند و اسم و رسمی برای خود کسب کنند.
اما با کمال تعجب می بینم که سر در ویلاهایشان نوشته اند: هذا من فضل ربی
این نمک نشناس ها از بیخ منکر من شده اند!
حال دیگر کارشان به جایی رسیده است که من را هم دور می زنند!
⚜نهج البلاغه در زندگی
@nahjezendegi
فرم در حال بارگذاری ...