🌿🌺﷽🌿🌺
💠گویند؛کافری از ابراهیم (ع) طعام خواست
ابراهیم (ع) گفت:
اگر مسلمان شوی، تو را مهمان کنم و طعام دهم . کافر رفت . خداى عزوجل وحی فرستاد که ای ابراهیم
✨ما هفتاد سال است که این کافر را روزی مى دهیم و اگر تو یک شب، او را غذا می دادی و از دین او نمے پرسیدی، چه می شد
✨ابراهیم (ع) در پی آن کافر رفت و او را باز آورد و طعام داد .
کافر گفت: چه شد که از حرف خود، برگشتی و پى من آمدی و برایم سفره گستردی!
ابراهیم (ع) ماجرا را بازگفت .
🔸کافر گفت:
اگر خدای تو چنین کریم و مهربان است، پس دین خود را بر من عرضه کن تا ایمان بیاورم
✅گاهی چقدر دیگران و با حرفها و رفتارهامون از خدا ناامید میکنیم
بیاییم سفیر خدا بشیم دست همه رو با عشق تو دست خدا بزاریم
═✧❁🌸❁✧═
بزرگی میگفت: هرگاه وسوسه شیطان به سراغتان آمد، مطمئن باشید موهبتی الهی درنزدیکی شماست که شیطان در پی ردّ آن است..
الهی گره از کار همه باز بشه و هرکی الان دلش گرفته خدا دلش رو شاد کنه….
تنها کسی که وقتی یه جمله رو اشتباه تایپ کردم
به روم نیاورد
گوگل بود نه تنها مسخرم نکرد بلکه جملم رو اصلاح کرد و گفت داداش با همین جمله خودت یه سری چیزا پیدا کردم ولی گفتم شاید منظورت اینه😂😂
برگشتیم خوابگاه و اعلام کردیم میخایم بریم خرید!! اوناهم همین نقشه رو داشتن ،نگو مدیر هم همین فکر رو دارن،برای همین با یکی از دوستای مشهدیشون هماهنگ کردن تا مارو بازار ببرن.
سوار خط واحد شدیم حدود 100 نفر بودیم.قسمت زنونه پر بود!!(ماشاالله)
فرمون دست راننده و دوست مدیرمون بود ک راه رو بلد بودن!!
به بازار رسیدیم و مدیر کرایه همه رو حساب کرد!!(بماند که هرچه تعارف کردیم کرایه رو نگرفت)
همه عین غریبه ها از هم دور افتادیم تو بازار شلوغ و قدیمی و سرپوشیده که مثه فیلم وصعیت سفید،(حوض وسط بازار و دور تا دور، مغاره های چند طبقه و سرپوشیده و همه شبیه هم!!)
خلاصه همو میدیدم میگفتیم کم بخرید بسع دیگه،دوباره همو میدیدیم همینو میگفتیم.
خلاصه موقع برگشت هرکدوم یک کیسه بزرگ پلاستیک خرید کرده بودیم.موقعی رفتیم ظهر بود و برگشتیم شب!!
فقط میگفتیم کسی هم گم نشه،اگه هم گم شد فدا سرمون!! بعد میگفتیم اینجا شهر امام رضاست کسی گم نمیشه!!
خسته و کوفته منتطر موندیم که بازمانده های خسته کوفته خرید برگردن بیان بریم خوابگاه.
من از خستگی رو زمین نشستم واقعا راست میگما!!
بعد یکی از بچه ها گفت ما که کسی رو نمیشناسیم دربست بگیریم.ماشینها هم هر کدوم کرایه ای میگفتن.ماهم میگفتیم فقط بریم خوابگاه با هر قیمت ک بگن.دوستم متاهل بود یه ماشین غیر خطی،رو گرفت ولی میترسید !!ما میگفتیم میخاد چی بشه میترسی!!
ولی واقعا ترسش بی مورد نبود….
#به_قلم_خودم #عطر_رضوی #مبتلای_حسین #فاطمه_ساداتم
شب غذا رو تو اتاقمون خوردیم،و برای نماز صبح نقشه کشیدیم و البته مدیر حوزمون ،گفت هرکسی میخواد نماز صبح رو حرم باشیم بگه بیایم سراغش.
همه اتاق ما اماده بودن که برن نماز.
صبح زود بیدار شده بودن برای نمازجماعت به وقت حرم….
اما من خواب موندم چون شبش حرم بودیم و خسته.
مدیرمون خودش اومده بود بیدارم کنه برای نمازصبح ،که بازهم بیدار نشدم!!
اما حین خواب و بیداری صداش رو میشنیدم که میگفت بیدار نشد بریم؟
میخواستم بگم بیدارم ،که رفتن!!
ی لحظه اشک زد تو چشمام…حس جامونده ها رو داشتم که بابام تحویلم نگرفته بود!!!
منم سریع وضو گرفتم اماده شدم .
دوستم زینب هم مثل من تازه بیدارشده بود.هردوتا سریع اماده شدیم و رفتیم آژانس گرفتیم و رفتیم.اتفاقا تو همون صف نماز بودیم که اهالی حوزمون بودن!!
و اما برنامه ریختیم خرید بریم!!و ماجرای پر از خنده که باید همراهمون میبودید
که ادامه میارم
#به_قلم_خودم #عطر_رضوی
سلام وَ نور؛
شماره حرم امام رضا"علیهالسلام"ست؛
شاید کسی باشه که دور از حرمِ و دلش
تنگ شده برای امامرضا. زنگ بزنه و
با آقاش حرف بزنه؛🕊
فقط ما رو هم یاد کنید:)
•05148888•
همیشه معطر بود و تمیز
شب را دو قسمت کرده بودند
فقط او بود ک امده بود
سمت تو از تمام عالم فراری ام….حسین دستم بگیر ….
دیدی یه وقتایی استرس داری
دوست داری یه سوره بخونی
که قلبت رو آروم کنه 🥺؟
سوره انسان یکی ازهمون سورههاست
که امام صادق در وصفش فرمودن که:
«سوره انسان،
نفس را تقویت میکند
اعصاب را استحکام میبخشد
و تسکین دهنده نگرانی ست!»
دفعه بعد اگر استرس داشتی
حتما امتحانش کن 💗✨.
📚منبع حدیث:
البرهانفیتفسیرالقرآن،
جـلـد 5 ، صــفــحـه 543
📎#ابتدایی_دوره_دوم
📎#متوسطه_اول
📎#متوسطه_دوم
📎#قرآن
📎#تلنگر