خدایا تواون بالایی واون همه چیزهایی رو میبینی ک ما نمیبینیم.و اون چیزهایی ک ما میبینیم تو فراترش رومیبینی. نمیدونم ازبالانگاه ک میکنم همه چیز وهمه شهر زیر پامه. چ ترسی داره این همه شلوغی و تاریکی و ازدحام تو دل شب! خدایا حواست به همه هست و دیدنت فراتر دید ماست ؛هیچکسی از دیدت پنهان نیست ،پس حواست بهمون باشه ازحوادث روزگار.
به قلم:ف،موسویان اصل
*خدایا میدانم میبینی و هربار دوسدارم یاداوری کنم.
میدانم میشنوی وهر بار دوسدارم
یادآوری کنم.
میدانم قادری و میخواهم یاداوری کنم
میدانم ک حتی یک برگ بدون خواسته ات نمی افتد،حتی اگر در سردترین فصل سرد سال و طوفانی ترین روز باشیم.
میخواهم ک با سمیع و بصیر وقادربودنت:یاری دهی مارا.
ای صاحب اسماء حسنی*
? ?
بچه ها ک ازخواب بلند میشن خودت سلامشون میدی و سفره صبحانه رو آماده میکنی و براشون چای گل دَم میریزی و دستشون میدی.
هرکسی راهی درس ومدرسه وکارش میشه و توازهمون لحظه ماموریتت رو انجام میدی برای حفظ کانون گرم خانواده.
برنامه ریزی برای کارهات و ساعتهای پیش روت هدف اولته و تقسیم کردن کارها ک چه وقتی انجام بشن.
ساعت کاریت خیلی دقیقتر از اداره هاست.
اسم خدا رو میاری و کارهارو دونه دونه انجام مبدی و کاری ک دیگه نمیمونه بعدش پای گلیم و نقشش میشینی و طرح میزنی.
ومنتظر حضور همه افراد خانواده ای ک بیان و دوباره کنارهم سرسفره محبت و دوستیت بشینن.
واین کارسختیه حفظِ کانونِ خانواده
?
هرصبح بلندمیشی و مثه کارمندا،حضورمیزنی و ادامه میدی مثله همیشه کارهاتو
توکارمند خونه ای!
بعدازینکه آب رو تو کتری ریختی و برای روشن کردن اجاق گاز بسم الله رو گفتی،اونوقت لامپ رو روشن میکنی و بچه ها رو بیدار میکنی برای مدرسه رفتن.
ازهمون صبح کارت شروع میشه،ساعت کاریت معلوم نیست تا کی هست و چند شیفت کاری،ولی من میبینم ک تمام روز و تمام مدت بااین سال باعزت ک داری مشغول کاری…
کارت نه مزایا داره نه بیمه!
تازه ساعت کاریت هم مشخص نیست اتفاقا همه ی کارها هم رو دوشته.ازهمه مهمتر نظارت واسه کم و زیادشدن وسایل خونه واسه کم و کاستی مواد غذایی و خوراکی
چقدردیدن عکسای قدیمی حس خوبی به ادم میده.
اونجایی ک نه دغدغه ظرف فلان مدل بودو نه ترس نداشتن مبل و پرده مدل دار!
اونجاییکه یکرنگی وسادگی بود.
ظرف ملامین ونهایتا شیشه ،چیزمشترکی بود ک توخونه همه دیده میشد و بالاترین مرتبه کلاس محسوب میشد.
ومهمون میومد با ظرف ملامین پذیرایی میشد.
پرده خونه ها زمینه کرمی رنگ با گلهای رز قرمز ،یا برگهای سبز یا زمینه سفید پرده میشد.
پشتی خونه ها ک داخلش کارتون و بعضی وقتا خود خانم خونه درست میکرد چقدر باکلاس بود.
وتوی خونه ها معمولا یه کاردست با منجوق یا گل چینی بود.ک دیگه نهایت هنرخانم خونه بود.یادش بخیر سادگی و راحتی و آرامش بی دغدغه
دیگر داد دلی نمانده دراین روزگار سرد بی خورشید…
داد دلها مسکوت شده ودل در کالبد جان،صدا میدهدب سختی….
نوبت ب فریادش نیست.
هرگوشه جهان داد میکشد حضورت را.
هرگوشه جهان پرازصداست و دادمیکشد حضورت را.
هرکنج خانه ها و روزگار داد میکشد حضورت را….
همه مردند از چشم انتظاری و بی خبری…
آنها هم ک زنده اند مردند دراین بی پاسخی.
راستی کی حضورت گرم میکند زمین سرما زده را…؟؟