ما رازدارِ هم بودیم. یک بار از احمد پرسیدم که احمد من و تو از بچگی همیشه با هم بودیم اما سوالی از تو دارم ، نمیدانم چرا در این چند سالِ اخیر ، شما این قدر رشد معنوی کردید اما من…
لبخندی زد و میخواست بحث را عوض کند اما دوباره سوالم را پرسیم . بعد از کلی اصرار سرش را بالا آورد و گفت: طاقتش را داری؟! با تعجب گفتم: طاقت چی رو؟! گفت بنشین تا بهت بگم.
نفس عمیقی کشید و گفت یک روز با رفقایِ محل و بچههایِ مسجد رفته بودیم دماوند. شما توی آن سفر نبودید ، همه رفقا مشغول بازی و سرگرمی بودند.
یکی از بزرگترها گفت احمد آقا برو این کتری رو آب کن و بیار تا چای درست کنیم. بعد جایی رو نشان داد گفت اون جا رودخانه است برو اون جا آب بیار . من هم راه افتادم. راه زیادی نبود . از لا به لای بوتهها ودرختها به رودخانه نزدیک شدم تا چشمم به رودخانه افتاد. یک دفعه سرم را پایین انداختم وهمان جا نشستم!
بدنم شروع به لرزیدن کرد نمیدانستم چه کار کنم!
همان جا پشت بوتهها مخفی شدم. من میتوانستم به راحتی یک گناهِ بزرگ انجام دهم. در پشت آن بوتهها چندین دختر جوان مشغول شنا کردن بودند. من همان جا خدا را صدا کردم و گفتم :«خدایا کمکم کن .الآن شیطان من را وسوسه میکند که من نگاه کنم ، هیچ کس هم متوجه نمیشود ، اما به خاطر تو از این از این گناه میگذرم.»
بعد کتریِ خالی را از آن جا برداشتم و از جای دیگر آب آوردم. بچهها مشغول بازی بودند. من هم شروع کردم به آتش درست کردن . خیلی دود توی چشمانم رفت. اشک همین طور از چشمانم جاری بود.
یادم افتاد که حاج آقا گفته بود:«هرکس برای خدا گریه کند خداوند او را خیلی دوست خواهد داشت.»
من همینطور که اشک میریختم گفتم از این به بعد برای خدا گریه میکنم. حالم خیلی منقلب بود. از آن امتحان سختی که در کنار رودخانه برایم پیش آمده بود هنوز دگرگون بودم. همین طور که داشتم اشک میریختم و با خدا مناجات میکردم خیلی با توجه گفتم: «یاالله یا الله…» به محض این که این عبارت را تکرار کردم صدایی شنیدم ! ناخودآگاه از جایم بلند شدم. از سنگ ریزهها و تمام کوهها و درختها صدا میآمد.
همه میگفتند: «سُبوحُ قدّوس رَبُنا و رب الملائکه والرُوح» (پاک و مطهر است پروردگار ما و پروردگار ملائکه و روح) وقتی این صدا را شنیدم ناباورانه به اطراف خودم نگاه کردم دیدم بچهها متوجه نشدند.
من در آن غروب با بدنی که از وحشت میلرزید به اطراف میرفتم از همه ذرات عالم این صدا را میشنیدم! احمد بعد از آن کمی سکوت کرد. بعد با صدایی آرام ادامه داد: از آن موقع کم کم درهایی از عالم بالا به روی من باز شد!
احمد بلند شد و گفت این را برای تعریف از خودم نگفتم.گفتم تا بدانی انسانی که گناه را ترک کند چه مقامی پیش خدا دارد. بعد گفت: «تا زندهام برای کسی این ماجرا را تعریف نکن.»
راوی : رفیقِ قدیمیِ شهید احمد علی نیّری 🌱
چه ستاره بارونی بوده دیشب 💪⭐️💥
المیادین گفته منطقه که سپاه در ادلب بهش موشک زده جایی که شبه نظامیان داعش خراسان اونجا آموزش میبینن و توسط آمریکایی ها به افغانستان و مرز ایران برای حمله به داخل ایران منتقل می شدن
#پاسخ_سخت_باذن_الله
#إنا_من_المجرمین_منتقمون
#شهدای_کرمان
#ایران_قوی
#متوسطه_به_بالا
✓
گفت: اینکه وقتی رفیقت کار خوب کرد حمایتش کنی که اسمش رفاقت نیست؛ غریبهها هم از کار خوب حمایت میکنن. رفیق کسیه که وقتی خطا کردی، راهش رو سوا نکنه…
ما رفاقت بلد نیستیم….
کسی به امام هادی علیه السلام گفت: از پدران شما برایمان روایت شده است که روزگارى بر مردم مى آید که چیزى کمیابتر از یک برادر همدم یا کسب یک درهم حلال نیست! امام فرمود: چیز کمیاب [سرانجام ]پیدا مىشود امّا تو در زمانى هستى که چیزى دشوارتر از به دست آوردن یک درهم حلال و یک برادر خدایى نیست.
«رُوینا عن آبائک أنه یأتی علَى النّاسِ زمانٌ لا یکونُ شیءٌ أعزَّ مِن أخٍ أنیسٍ أو کَسْبِ دِرْهَمٍ مِن حلالٍ ـ : إنّ العزیزَ موجودٌ ، و لکنّکَ فی زمانٍ لَیسَ شیءٌ أعْسَرَ مِن دِرْهَمِ حلالٍ و أخٍ فی اللّه ِ عزّ و جلّ».📚بحار الانوار
#السلامعلیکبجوامعالسلام…
#لاحبیبالاهوواهله…
➖حاجتت را بخواه
🔰یکی از اصحاب امام هادی صلوات الله علیه گوید:
خدمت حضرت نامهای بدین مضمون نوشتم:
«شخصی دوست دارد با امام زمانش راز و نیاز کند و مشکلات خود را با ایشان در میان بگذارد، همان گونه که با خدایش راز و نیاز کرده و حوائجش را اظهار میکند؛ او باید چه کند؟»
حضرت در پاسخ مرقوم فرمودند:
«هرگاه حاجتی داشتی، فقط لبهای خودت را حرکت بده و مطمئن باش که جواب به تو خواهد رسید.»
📚:کشف المحجة لثمرة المهجة، ج1، ص211.
🦋
🔰 خاطرات شهید سید رضی موسوی از لحظات شهادت حاج قاسم سلیمانی
[ساعت حدود ١:۳۰ دقيقه شب بود و سيد رضى در اتاقش خوابیده بود که برادری آمد پشت در اتاقش و شروع کرد به در زدن. «چی شده؟!»
«سردار حجازی با شما کار داره. فوریه!»
سریع به سمت تلفن رفت و با سردار تماس گرفت. «سید، حاجی کی رفت؟»
«دو سه ساعت پیش. چطور؟!»
«سریع یه پیگیری بکن. مثل اینکه توی فرودگاه بغداد اتفاقی افتاده!»
سید رضی نگران شد. شروع کرد به تماس گرفتن. اول با ابوفاضل تماس گرفت. اما او هم از ماجرا بیخبر بود. از ابوفاضل خواست که از سوار شدن به هواپیما تا پیاده شدن حاجی را با جزئیات برایش بگوید. بعد با چند نفر دیگر تماس گرفت.
خبرها حکایت از آن داشت که اتفاقی افتاده…]
📚 برشی از کتاب #عزيز_زيباى_من
مستند روایی روزهای پایانی زندگی شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی از زبان خانواده، همرزمان و دوستان ایشان
#شهید_القدس
آقایِ امام رضا!
آهسته گوش کن به تمامِ من،
یک من، درونِ سینه من،
بیقرار است…
#امام_رئوف
سلام جهت درنظر گرفتن سهمیه و امتیاز برای مجردها و بدون سهیمه ها ،وارد لینک بشید و حمایت کنید.
لطفا وارد لینک بشید تاتصمیم جدی بگیرن
https://www.farsnews.ir/my/c/226569
کلامِ امیر 🌱
کمک کردن به رفیقانت ریشه در اصالت تو دارد
غررالحکم،حدیث۱۷۵۹
«*آیا می توان هرکشته شده ای را شهید به شمار آورد؟*» حجت الاسلام محمد حسین فاریاب، عضو هیأت علمی موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی (ره) پاسخ این سوال را این گونه داده است
*توضیح سؤال
امروز طلاب یا برخی نظامیانی که ترور می شوند، یا کسانی که در مسیر زیارت مزار حاج قاسم، کشته می شوند، کسانی که در حین تماشای رزمایش در اهواز، کشته می شوند و … شهید نامیده می شوند. معیار شهیددانستن چیست؟
*پاسخ
شهید دانسته شدن یک معیار عام دارد و یک معیار خاص و یک معیار بین این دو. بر اساس روایات، اگر کسی در راه محبت اهل بیت پیامبر علیهم السلام بمیرد نیز شهید است، طبق این معیار تمام دوستداران ایشان، شهید به شمار می روند. (جامع الاخبار، ص166)
*شهید در معیار خاص
شهید در معیار خاص ، کسی است که در میدان نبرد علیه کسانی که در پی نابودی دین خدا هستند، کشته می شود. طبق این معیار حتی از میان امامان شیعه، تنها و تنها امام حسین علیه السلام شهید به حساب می آید و حتی حضرت زهرا سلام الله علیها نیز شهید به شمار نمی روند.
*شهادت دیگر معصومین علیهم السلام
از سوی دیگر، حضرت زهرا و دیگر امامان علیهم السلام در روایات فراوانی، شهید دانسته شده اند (الکافی، ج1، ص458) حال آنکه در میدان جنگ نبوده اند. پس باید دید طبق کدام معیار بوده است
معیاری که می توان آن را معیار شهید دانستن به شمار آورد، آن است اگر کسی در راه دین خدا کشته شود، او نیز شهید است، هرچند در میدان جنگ نباشد. امامان علیهم السلام در راه بیان دین حق، مسموم شده و از دنیا رفتند؛ از این رو شهید به شمار می روند. حضرت زهرا سلام الله علیها نیز در همین مسیر مجروح و از دنیا رفتند، پس شهید هستند.
*شهدای ترور
بر پایۀ معیار پیش گفته، اگر طلبه یا امام جمعه ای به دلایل شخصی ترور شود، شهید به شمار نمی رود؛ ولی اگر به دلیل آنکه در راه دفاع از دین یا نظام اسلامی که داعیه دفاع از دین دارد، ترور شود، شهید به شمار می رود.
حتی اگر افرادی در صف انتخابات برای تحکیم پایه های نظام اسلامی حاضر باشند، و دشمن آنها را ترور کند، شهید به شمار می روند. نیز زائران مزار سردار سلیمانی به دلیل آنکه در مسیر پاسداشت سرداری کشته شدند که برای دفاع از اسلام می کوشید،چون پاسداشت این سردار، پاسداشت و دفاع از اسلام به شمار می رود شهید به شمار می روند.
؛
وَ اما شما
فائزه جانِ رحیمی :)
شما ثابت کردی که پشتِ همه ی این شهادت خواستن ها ، اگه نیت باشه ، اگه عملِ خالصانه باشه واقعا میشه بهش رسید …
سفر بخیر جوونی که شدی عاقبت بخیر💔
#کرمان_تسلیت
#حاج_قاسم
؛
وَ اما شما
فائزه جانِ رحیمی :)
شما ثابت کردی که پشتِ همه ی این شهادت خواستن ها ، اگه نیت باشه ، اگه عملِ خالصانه باشه واقعا میشه بهش رسید …
سفر بخیر جوونی که شدی عاقبت بخیر💔
#کرمان_تسلیت
#حاج_قاسم