#ام_البنین?
وقتی همسرم عباس با لبخند از سخت گیری های مادرش در تربیت فرزندان می گفت و می گفت که مادرش نخستین مربی شمشیر زنی و تیراندازی او و برادرانش بوده نمی توانستم به خود بقبولانم که این فرشته مجسم و این تندیس بی نقص لطافت و زنانگی نسبتی با شمشیر و کمان داشته باشد.
همواره صحبت های از این دست را ترفندی از جانب همسرم می دانستم که شاید می خواست میزان شناخت من از روحیه و عواطف مادرش را بسنجد.
امروز در بازار مدینه با دو زن مسافر از قبیله بنی کلاب ملاقات کردم وقتی دانستند که من عروس فاطمه کلابیه(حضرت ام البنین) هستم با خوشحالی مرا در آغوش گرفتند و بعد از پرسیدن حال و نشانی منزل اولین سؤالشان مرا از فرط تعجب بر جا خشک کرد : هنوز هم شمشیر می بنده؟!
شمشیر ؟؟؟! نه!
پس برادرش درست می گفت که بعد از ازدواج تغییر کرده.
یعنی می گوئید مادر همسرم جنگیدن می داند ؟!
از حیرت سادگی و نوع پرسشم به خنده افتادند. یکی از آنها به عذر خواهی از خنده بی اختیار و بی مقدمه شان روی مرا بوسید و گفت : شما دختران شهر چه قدر ساده اید ؟! قبیله ما ( بنی کلاب ) به جنگاوری و دلیری میان قبایل مشهور و معروف است و تقریبا تمام زنان قبیله نیز کما بیش با شمشیر زنی و تیراندازی و نیزه داری آشنایند اما فاطمه از نسل ملاعب الاسنه (به بازی گیرنده نیزه ها) است و خانواده اش نه فقط در میان قبیله ما و کل اعراب بلکه حتی در امپراتوری روم نیز معروف و مورد احترامند.
فاطمه(حضرت ام البنین) در شمشیر زنی و فنون جنگی به قدری ورزیده و آموزش دیده بود که حتی برادران و نزدیکانش تاب هماوردی و مقابله با او را نداشتند. بعد در حالی که می خندید ادامه داد : هیچ مردی جرأت و جسارت خواستگاری از او را نداشت.
به خواستگاران جسور و نام آور سایر قبایل هم جواب رد می داد وقتی ما و خانواده اش از او می پرسیدیم که چرا ازدواج نمی کنی ؟!
می گفت : مردی نمی بینم اگر مردی به خواستگاری ام بیاید ازدواج می کنم.
من که انگار افسانه ای شیرین می شنیدم گویی یکباره از یاد بردم که این بخش ناشنیده ای از زندگی مادر همسرم است لذا با بی تابی پرسیدم خب بگویید آخر چه شد؟!
خب معلوم است آخرش چه شد وقتی عقیل به نمایندگی از طرف برادرش امیرالمومنین علی علیه السلام به خواستگاری فاطمه آمد او از فرط شادمانی و رضایت گریست و گفت : خدا را سپاس من به مرد راضی بودم ولی او #مرد_مردان را نصیب من کرد.
? بر گرفته از کتاب (ماه به روایت آه) به قلم ابوالفضل زرویی نصر آبادی
سالروز شهادت حضرت ام البنین سلام الله علیها بر شما تسلیت باد?
?
[• #مجردانه♡•]
❌••تله های “ازدواج و عاشقے”
1) تله اول: فقط زیبایے و ظاهر
2) تله دوم: موقعیت اجتماعے
3) تله سوم: عجله
4) تله چهارم: فرار از احساس
تنهایے
5) تله پنجم: شناخت ناقص
6) تله ششم: بحرانها و زخمهاے
گذشته
7) تله هفتم: احساسات و هیجانات شدید
8) تله هشتم: چشم و همچشمے
9) تله نهم: ترس از بالا رفتن سن
#دانستنےهاےپیشازازدواج
#مراقبتلههاباشید❗️
#خوشبختےنصیبدلهاےپاکتون
?بوده در لالایی ام البنین این زمزمه
❤️جانِ عباسم به قربانِ حسین فاطمه...
#وفات_حضرت_ام_البنین (س)
#تسلیت_باد
مَّا جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِّن قَلْبَیْنِ فِے جَوْفِهِ..
من که دو #قـــلب
درون سینهیتان نگذاشتهام
ڪه جز من #دلبری داشته باشید?
پس چجور هم خدا رو اطاعت میکنید هم اطاعت پولدار ثروتمندارو؟
موندم تو کار این بشر….
#خدامیگه..♥️
#خداجانم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مثل درخت انگور!
درخت انگور اگر بخواهد بیشتر رشد کند و بار و محصول بیشتری داشته باشد، باید تکیه کند، آن هم بر تکیهگاهی محکم و رفیع و بلند.
ما هم اگر بخواهیم در این عالَم رشد کرده و بار و حاصل بیشتری داشته باشیم، باید تکیه کنیم، آن هم بر تکیهگاهی که قادر باشد و بالا و بلند.
و از خدا قادرتر و رفیعتر کیست؟ و کجاست؟
این است که خود در قرآن کریم میفرماید:
جز من هیچ کس را تکیهگاه خود قرار ندهید.
وقتی حاجتت را
به تاخیر می اندازد،
دارد چیز بزرگتری به تو می دهد…
منتها تو
حواست به خواستهی خودت هست
و متوجه نمیشوی…
تو #نان میخواهی،
او به تو #جان می دهد..
-میرزااسماعیلدولابی?
#یک جرعه معرفت
دلمان بنده ی دنیا شده و بیماریم…
با همین حال اسفبار نوشتیم بیا..
آقا جان کوتاهی های مارو ببخش که خیلی وقتا دلت را با گناهانمان شکستیم بدون اینکه حتی یادت کنیم یا طلب بخشش
اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَجَ
خداهرآنچہڪہبا منڪندسزاۍمناست
اگرچہهمکهبسوزاندمخداۍمناست?]
•••
#لا_ادری
?
[بہهم شبیہ، بہهم مبتلا، بہهم محتاج?
چنان دونیمہۍسیبـےڪه هردونیم بہهم]
•••
#فاضل_نظری
•••
[دل بہعشقتودهمتارمقےدردل هست?
جانبراۍتودهمتابہ جهانجان گذرد ..]
•••
?