23 دی 1402
🔰 خاطرات شهید سید رضی موسوی از لحظات شهادت حاج قاسم سلیمانی [ساعت حدود ١:۳۰ دقيقه شب بود و سيد رضى در اتاقش خوابیده بود که برادری آمد پشت در اتاقش و شروع کرد به در زدن. «چی شده؟!» «سردار حجازی با شما کار داره. فوریه!» سریع به سمت تلفن رفت و با سردار… بیشتر »
نظر دهید »
12 اسفند 1399
اُوِرکُت روی شانههایش بود، بدونِ جوراب. معلوم بود از نماز میآید و فرصت پیدا نکرده سر و وضعش را مرتب کند. لبخند زدم و نگاهی به او انداختم. قبل از اینکه حرفی بزنم با خنده گفت: وقتی در همین وضعیت مقابلِ خدای خودم ایستادم و نماز خواندم، درست نبود در… بیشتر »
04 دی 1399
? پدر شهید از خاطره مشترک حاج قاسم سلیمانی با فرزندش میگوید: ✍ به من خبر دادند که حسین چریک هرشب از سنگر به بیرون میزند ، که گفتم مواظب حسین باشید. یک بار حاج قاسم به حسین میگوید حسین شما امشب پیش من بخواب و اسلحه اش را گرفتند و تحویل دادند که دیگر… بیشتر »