09 اسفند 1399
?مردهای که بوی گلاب میداد : ?یکی از کارکنان غسال خانه بهشت زهرای تهران تعریف می کرد: ?یک بار پیرمردی را آوردند که اصلا به مرده شبیه نبود، چهره روشن و بسیار تمیز و معطری داشت. وقتی پتو را کنار زدم بوی گلاب می داد. ?آنقدر تمیز و معطر بود که من از مسئول… بیشتر »
نظر دهید »
24 آبان 1398
خدایا هروقت کم اوردم راهم رو بستی و تا چند کلمه حرفزدم کارم راه گرفت. خدایا راهم بسته شده این بارهم… نمیگم کم آوردم ولی میگم خودت میبینی. خودت که ببینی همه ی راه های بسته روهم میبینی،پس بهتر گره گشایی میکنی و باصدای بلند میگم خدایا ممنون که میبینی… بیشتر »