حدیثی از امام هادی
از بس که سبک بخشش و لطفش جوادی است
گاهی
توکل
متوکل
به
هادی است…`??
شهادت امام هادی تسلیت?
? یک بار در مهمانی یک بشقاب بادمجان جلوی ایشان میگذارند. کمی میخورد و میگوید: «من چیز دیگری نمیخورم، همین برای من کافی است!» و بشقاب را تا ته میخورد! موقعی که بیرون میآیند، یکی از همراهان میگوید،« آقا! این چه کاری بود که کردید؟ شاید کس دیگری هم میل داشت بادمجان بخورد».
شهید نواب نمیخواست علت را بگوید.
وقتی طرف اصرار کرد گفت: «کمی بادمجان که خوردم، دیدم تلخ است. گفتم اگر کس دیگری بخورد و به روی صاحبخانه بیاورد، او شرمنده خواهد شد. برای همین خودم تا ته خوردم که کس دیگری نخورد و آن بنده خدا که آن قدر زحمت کشیده بود، خجالتزده نشود»
? راوی: عباس غلهزاری از یاران شهید
#امام_زمان #نواب_صفوی
چشماتو ببند و تصور کن که پیر شدی و تنها یک آرزو برات مونده:
“که برگردی و برای هدفات تلاش کنی وقدر زندگیتو بدونی”
حالا چشمات و باز کن:
آرزوت برآورده شد :)
از همین حالا زندگی کن
اسلام درسخوان زیاد دارد، سگ ندارد که پای دشمنان را بگیرد!!
♦️قرار شد با شهید نواب برای ناهار و دیدن علامه امینی به منزل ایشان برویم.
♦️در آن دیدار علامه به نواب گفتند : من حیفم میاید شما در ایران بمانید ، شما را می کشند ، بیایید بروید نجف درس بخوانید با استعدادی که شما دارید مرجع تقلید خواهید شد
♦️ شهید نواب به علامه گفت:اسلام درسخوان زیاد دارد، سگ ندارد که پای دشمنان را بگیرد.
♦️علامه امینی چشمهایش پر از اشک شد، سرش را انداخت پایین و از اتاق بیرون رفت و دیگر صحبتی نشد.
خاطرات محمدمهدی عبدخدایی
مردی که بریتانیای کبیر از او میترسید‼️
♦️بنز سیاهرنگی وارد پادگان شد! همه کنار رفتند تا ماشین، خود را به جنازه برساند. یک نفر از آن پیاده شد و در کنار جسد ایستاد. از جسد نمونهگیری کرد و رفت…
سفیر بریتانیا ی کبیر بود. میخواست به دولت مطبوعش اطمینان دهد که #نواب دیگر زنده نیست!
? کتاب حاشیههای مهمتر از متن نوشتهی محمدعلی الفتپور ص42
? 27 دی سالروز شهادت نواب صفوی و 3 شهید دیگر فدائیان اسلام
پی دی اف کتاب ترگل رو دارید بفرستید؟
کلیپ خیلی خوب و جالب درمورد حجاب و اونها ک متحول شدن رو دارید؟
یازهرا دلم هلاک نگاه مادرانته
السلام علی الخد التریب
جان اگر هست به قربان حسین ابن علی
دوشنبه های امام حسنی
سلام بر شهدای گمنامی که نه سن و سالی داشتند و نه درقید چیزی….
و من هنوز در حیرتم از نوجوانی که راه رفته اش را شهادت میبیند حتی تا مرز گمنامی ،اما فقط میرود که بجنگد….
میجنگد تا گمنامی؛
و جسدش برنمیگردد و خواهرش عکسش را در بین هرشهیدی که می اوردند میگرداند که شاید فرجی حاصل شود؛و یا بگوید من هم بی نشان دارم….چقدرسخت است که تو از برادر به جنگ رفته ات کوچکتر باشی ولی او در نوجوانی شهید شده باشد و تو بزرگتر از او بمانی….عجب تناقضی است….محفل امدن شهیدان،محفل زیباییست برای خانواده های شهدا….بخصوص گمنامش که بگوید من هم غم دارم…#به_قلم_خودم