روح و جانم را به تو گره میزنم به تو که بند بند وجود وجسمت روضه دارد… روضه ای به نام مقتل؛به نام جسم صد چاک؛به نام غارت و اسارت و گلوی بریده. وداغ هایی که در حنجرت ماند وبرای همیشه تاریخ را سوزاند… سوزاندنی که هیچوقت خاموش نخواهدشدعین راس به نیزه رفته ات…
#به قلم سیده فاطمه موسویان اصل
#روضه حسین
#سر به نیزه رفته
هرجا که سوال شد که دلت در کجا خوش است؛ بی اختیار بر دلم مهر مشهدالرضاست…
اگر کسی درجنگ شهید شود یکبار شهید شده اما اگر کسی باهوای نفسش بجنگد هرروزشهید میشود
طنزانه??
نخونی ازدستت رفته.شاید کوچه شماهم مثه کوچه ما باشه!! اندر احوالات ما،در کرونا!! روزمون با سرو صدای پیرزنهای کوچه تو اثبات حجیت خبر واحدی هستن که دارن خودشون میگن و با چه غروری هم میگن و گاهی سرو صداشون هم بالا میره،شروع میشه.خلاصه هیچچچی از دستشون رد نمیشه. وگاهی هم که دیگه سروصداشون بالا میره جوریکه دیگه عادت شده این صداها، از طرف عروسی،پسری،نوه ای که برضدشون حرف میزنن دهنشون مهر زده میشه و سکوت کل کوچه رو میگیره!! واز بحثهای دیگه،کرونا نگرفتنشون هست که کاشف به عمل اومدن که بخاطر نشستن تو کوچه سالم و صحیحن! واز موارد دیگه اینکه آخر سرهم بحث دارن و دعوا که مجبور میشن شکایت طرف مقابلشون رو به پسرهای طرف مقابل کنن. خلاصه از راهنمایی کردن راننده ها،برای رانندگی کردن گرفته تا حل اختلافات مطرح شده تو بحث هاشون هییییچ کوتاهی نمیکنن.
به قلم سیده فاطمه موسویان
قدیمی ترین رفیقم حسین…. از کودکی هم تنها تورا میشناختم آنموقع که شناختن مد نبود… از کودکی لباس مخصوصت را تنم میکردند آنموقع که خصوصی پوشیدن مد نبود…. خلاصه رفیقم شدی آنموقع که رفیق داشتن مد نبود… حتی ماه مخصوصت هم که می آید همه خصوصی با لباس و شال عزا،خادمت میشوند حسین…. شاید آنهاهم خصوصی تو را شناختند. بهترین رفیقم حسین نگاهم کن که محتاجم به نگاهت…. آخر تو رفیقمی آنهم از نوع بهترینش!
به قلم:سیده فاطمه موسویان اصل